
پس از فرهنگ سازی است که نظام ها و نهادهای اجتماعی بر اساس اندیشه ها و ارزش های معنوی نوسازی می شود و کارگزاران نظام با ویژگیهای شخصیتی و الگوهای عمل معنوی و دینی روی کار می آیند. در این شرایط نظام سیاسی به ثمر رسیده و نظام ها و نهادهای اجتماعی به صورت عواملی برای رشد و شکوفایی معنوی مردم عمل می کنند.
«دولت اسلامى شامل همة كارگزاران نظام اسلامى است؛ نه فقط قوة مجريه؛ يعنى حكومت گران و خدمت گزاران عمومى. اينها بايد جهت گيرى ها و رفتار اجتماعى و رفتار فردىِ خود و رابطه شان با مردم را با معيارهاى اسلامى تطبيق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند. بعد هم بايد آن جهت گيرى ها را در مدّ نگاه خودشان قرار دهند و به سرعت به سمت آن جهت گيرى ها حركت كنند؛ اين مى شود دولت اسلامى.»[1]
عدالت
هدف پیامبران، تعلیم و پرورش معنوی انسانها بوده و این هدف با اقامۀ قسط در جامعه امکان پذیر است. قسط «عدل در مناسبات اجتماعى است؛ آن چيزى كه ما امروز از آن به «عدالت اجتماعى» تعبير مىكنيم.»[2] نظام سیاسی سالم معنوی همسو با هدف عالی رشد معنوی، به قسط و عدل رومی آورد. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ...» همانا پیامبران را با نشانه ها فرستادیم و کتاب و میزان با آنها فرستادیم تا مردم و جامعه را براساس قسط برپادارند...[3]
تلاش برای برقراری عدالت، یعنی مبارزه با ظلم که نیاز به نیروی معنوی زیادی دارد. آنچه تحقق عدالت را ممکن و تداومش را تضمين مي كند، انسان معتقد جازم عازم با اراده خداترس است.[4] «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی»از مردم نترس و از من بترس.[5] این فرمان خدا به پیامبر است که برای اقامۀ قسط و تزکیه و تعلیم مردم، به سوی آنان فرستاده می شود.
«در بناى يك جامعه، عدالت از همه چيز مهمتر است» و حقیقت آن در عرصه عینی جامعه «عدم تبعيض در حقوق و حدود و احكام است.» هم حقوق و مزایای مادی در جامعه باید به دور از تبعیض توزیع شود و هم حدود و احکام دینی بدون تبعیض به اجرا گذاشته شود. به این ترتیب برای تثبیت تمدن معنوی و اسلامی که پس از تمدنهای ظالمانه روی کار می آید، نخستین گام «عدالت، يعنى كمك به مردم محروم و ضعيف» است. سپس در عرصه نظام سازی و ایجاد کشور اسلامی، «عدالت، يعنى اينكه برنامهها و حركت كلى كشور، در جهت تأمين زندگى مستضعفان باشد». برای تحقق این ارزش والا باید بینش ها و افکار تبعیض آمیز اصلاح شود. در این ساحت «عدالت، يعنى اينكه عده خاصى براى خودشان حق ويژهاى قايل نباشند» و سرانجام به معنای کامل عدالت خواهیم رسید.[6] هرچه قسط و عدل در جامعه تحقق یابد، بستر رشد معنوی و تزکیه انسانها فراهم تر خواهد بود.
سلامت نظام سیاسی
معنویت به طور مستقیم در سلامت یا آسیبزایی نظام سیاسی اثر میگذارد. انسان موجودی با استعداد نامحدود است که بهصورت میل سیریناپذیر تجربه میشود. اگر این استعداد در مسیر معنوی ارضا شود، همۀ انسانها در جایگاه خود قرار میگیرند؛ اما اگر این میل با معنویت و ارتباط با خدا ارضا نشود و بهسوی مسائل محدود دنیوی رو کند، آنگاه سیریناپذیر خواهد شد؛ بهطوریکه همة حدود را درهم خواهد شکست. افرادی که به امکانات قدرت دست مییابند، میخواهند همه چیز را تصاحب کنند؛ اما هیچ چیز نمیتواند آنها را راضی کند. آنها حتی به تملک سایر انسانها رو میآورند و اینجاست که نظامهای سیاسی غیرمعنوی، ماهیتی سلطهگرانه پیدا میکنند. «اعراض از معنويت و دين» رذایل انسانی را برجسته میکند و در این شرایط «عدهاى مستكبر و عدهاى مستضعفند». امروزه با همه پیشرفتهای چشمگیر بشر، وقتی به اصل زندگی انسانها نگاه میکنیم میبینیم که «تيرهروزيهاى امروز بشر، با چند هزار سال پيش تفاوتى نكرده است» و «بناى دنيا، بناى استكبارى است.»[7]
در دورههای گذشته، سلطهگران بیشتر از ایجاد ترس و تهدید استفاده میکردند ولی در دوران معاصر بیشتر از علم منهای معنویت استفاده میکنند. اکنون جهان در حال تغییری اساسی است تا برای تحکیم سلطه خود به جای راهکارهای سلطه، از معنویتهای سلطهپذیر استفاه کند. شبهجنبشهای معنوی در دو سه دهه گذشته بهطور فزایندهای برای توسعه و ترویجشان برنامهریزی و سرمایهگذاری شده است.[8]
در نظام سیاسی سالم که مبتنی بر معنویت شکل گرفته است، مسئولان خود را کارگزار خدا و خدمتگزار بندگانش میدانند و میکوشند در راه رضای خدا و انجام وظیفه قدم بردارند. نظام سیاسی سالم براین اساس استوار است که همه قدرت در عالم از خداست و در همه کارها «دست قدرت الهی» است که عمل میکند و قدرتمندان و رجال سیاسی «وسایلی» هستند تا اهداف الهی را محقق کنند و به بندگان او خدمت برسانند و هرگونه تخلف و بیلیاقتی باعث میشود که از این میدان کنار گذاشته شوند و گروهی دیگر از سوی خدا برانگیخته میشوند. «بار خدا بر زمين نميماند.» [9]
«مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا یخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِک فَضْلُ اللّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» «هرکس از شما که از دین خود روگرداند (و به جای خدا به دنیا دلبسته شود) بهزودی خداوند گروهی دیگر را میآورد که دوستشان دارد و آنها نیز او را دوست دارند. در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر کافران، سرسخت هستند. در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشکنندگان نمیهراسند. این فضل خداست که به هرکس بخواهد میبخشد و او فراگیر و آگاه است».[10]
از آیه شریفه برمیآید که نظام سیاسی سالم که بر اساس عشق و قدرت الهی شکل گرفته، دو ویژگی خضوع و خدمت به مؤمنان و سرسختی در برابر کافران را دارد که این دو ویژگی بهصورت جهاد و تلاش در راه خدا عملی میشود. بهاینترتیب قدرتمندان در موضع استکبار قرار نمیگیرند و سایر مردم در وضعیت استضعافی نیستند بلکه همه در روابطی ایمانی مبتنی بر ولایت با هم ارتباط دارند و مسیر جامعه، رشد معنوی است و به سوی تحقق حیات طیبه پیش میرود.
در نظامهای ناسالم دنیوی گروهی سلطهگر و گروهی سلطهپذیر میشوند. برای گذر از این حیات دنیوی بهسوی حیات طیبه، لازم است گروهی مجاهد به پا خیزند و این ساختار ظالمانۀ مستکبر-مستضعف را درهم شکنند و زمینههای تحول از حیات دنیایی به حیات طیبه را فراهم آورند.
درهمشکستن این نظام استکباری و ظالمانه، با تکیه بر دین و معنویت امکانپذیر است و «قيام به عدل و حاكميت الهى، هدف بزرگ اديان است.»[11]
هدف نهایی نظام سیاسی سالم و معنوی، تزکیه انسانهاست و امروز همۀ مشکلات «ناشى از عدم تزكيه انسان است» «اما در راه اين هدف، مرحله ديگرى هم وجود دارد و آن، تشكيل نظام و جامعه اسلامى است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» بارزترین نشانه جامعه عادلانه که تحقق آن آرزوی پیامبران بوده، این است که «حكومت در آن جامعه، تحميلى، فاسد و ضدمردمى نباشد.»[12] دراین وضعیت، مردم به تحول معنوی خواهند رسید و راه تزکیه گشوده میشود. حیات طیبه زندگی سرشار از رشد، نعمت، سرور و شادمانی است که با عدل، پرهیزکاری و ایمان تحقق مییابد و مردم به طور طبیعی بهسوی چنین نظام سیاسی و حاکمانی گرایش دارند؛ حتی کسانی که اهل معنویت نباشند، ترجیح میدهند افراد عادل و منصفی که دلبستۀ دنیا نیستند بر آنها حکومت کنند تا بتوانند بدون نگرانی از ستم و تعرض قدرتمندان زندگی کنند. این مبانی و تعاریف، مفهوم مردمسالاری دینی را پیش میکشد که بر شالوده نظام سیاسی دینی و معنوی استوار است.
انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر معنویت مردی بزرگ که زندگی اش را وقف نجات مردم از ظلم و استکبار کرده بود و توانست قلبها را با خود همراه کند، الگویی را به دنیا نشان داد که دموکراسیهای ادعایی را رسوا کرد و «بعد از اين، در هيچ جاى دنيا، علىرغم خواست تودههاى ميليونى مردم، نمىشود حكومت را ادامه داد.»[13] هرچه مردم دنیا با الگوی مردم سالاری دینی و نظام سیاسی مبتنی بر بینشها و ارزشهای معنوی بیشتر آشنا شوند، به سوی آن راغب خواهند شد. این موضوع برای مستکبران گران است و برای آنها چارهای جز هجوم همهجانبه و تخریب تبلیغاتی چهره جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشته است.
تحول آموزش و پرورش
نظام آموزش و پرورش کنونی در سراسر جهان برای این است که افرادی هماهنگ با ارزشهای نظام سرمایهداری و شهروندانی تسلیم و فرمانپذیر تربیت کند؛ کسانی که به حرفهای مشغول شوند و برای تأمین نیازهای خود وظایف اجتماعی خاصی را انجام دهند. نظام آموزشی کنونی هدف و ساختاری برای رشد معنوی و شکوفایی استعدادروحی ندارد. البته در کشور ایران بهطور روبنایی اقداماتی صورت گرفته که اثربخشی آن مورد تردید است و باید تحولات بنیادینی انجام بشود.
آموزشوپرورش بر اساس شالودۀ معنوی، انسان را برای دستیابی به هدف خلقتش - که شکوفایی معنوی و معرفت و بندگی خداست- آماده میکند. علوم گوناگون، مطالعۀ قدرت، علم، لطف و خالقیت خداوند هستند و به این ترتیب «دانش يك ارزش است. به بركت دانش، معرفت خدا هم آسان ميشود.»[14] و کسب علم یکی از مهمترین عواملی است که ایمان را تقویت میکند و پایۀ یقین را مستحکم میسازد تا از این رهگذر اقتدار معنوی را افزایش دهد و انسان را در مسیر تسلیم شدن و ارتباط هرچه نزدیکتر با خداوند پیش برد.
مراحل آموزشوپرورش و ابعادی که باید در این نظام، پوشش مناسب پیدا کنند، سه محور را شامل میشود: نخست تربیت «فکر» است؛ به این معنا که «بنيه اعتقادى» تقویت شود تا در برابر «عوامل سلبی و معارض» مقاومت کند. گذشته از این بتواند «روی محیط خود اثر بگذارد» و «نورافشانی» کند. درک روشن توحید و شناخت خداوند یکی از ارکان آموزش و پرورشی است که میتواند جوامع را در راه تحقق حیات طیبه موفق سازد.
دوم، تربیت قلبی و روحی است؛ به این معنا که «حالت خشوع» و «حالت ذکر و توجه به خدا» در وجود او ایجاد شود. اگر پرورش روحی نباشد پرورش فکری کمکی به سعادت نخواهد کرد. با تربیت روحی «استقامت فکری بی زوال خواهد شد.»
سوم، تربیت رفتاری است که با نشان دادن رفتار درست و الگوی عملی امکانپذیر است. «رفتار درست» حتی افراد «معاند» را رام میکند و «به زانو درمیآورد.»[15]
سه رکن فکر، قلب و رفتار اگر بهدرستی در دوران کودکی و نوجوانی در وجود شخص پرورش یابد، افراد از هوش معنوی مناسب و بلوغ معنوی بههنگام برخوردار خواهند شد. هوش معنوی کاملاً فطری نیست و بخشی از آن نتیجه آموزشهای لازمی است که در تعالیم دینی وارد شده است. شناخت درست خداوند و درک نشانههای او، شناخت خود، روح و قلب و واردات قلبی که همۀ انسان ها از آن برخوردارند، آشنایی با رفتارها و برنامههایی که موجب شکوفایی روح می شود، راهکارهای حفظ مراقبه و تقوا و مواردی از این دست، از موضوعات اساسی نظام آموزشی معطوف به رشد معنوی است.
بلوغ معنوی نیز کاملاً فطری نیست؛ بخشی از آن فطری است و افراد بهطور طبیعی پس از طی مراحلی از رشد عقلانی به بلوغ معنوی میرسند و انگیزش معنوی پیدا میکنند؛ اما عوامل جامعهپذیری مثل مدرسه، دانشگاه، گروه همسالان، رسانهها، خانواده و سایر عوامل، در بلوغ معنوی شخص مؤثرند و نظام آموزشی در این میان نقش بسیار برجسته و انکارناپذیری دارد؛ مثلاً ایجاد شرایطی در محیطهای آموزشی که نوجوان و جوان همزمان با انگیزش معنوی، آگاهیهای لازم را داشته باشد و در محیطی مناسب بتواند این انگیزهها را در جهت رشد و شکوفاییاش بهکار گیرد.
عملکرد شایستۀ نهادهای مؤثر در آموزش، فرد و جامعه را به سطحی میرساند که آمادگی رشد و شکوفایی معنوی را خواهد داشت و در برابر عوامل ضد معنویت، نفوذناپذیر و مقاوم خواهد بود. معنویت با اثرگذاری برآموزش و پرورش، نسلی را میپرورد که میتواند زندگی خود و جامعه را دگرگون کند و پس از تجربۀ تحولات درونی، تحولاتی را در جامعه و جهان رقم بزند.
[1]. همو، بيانات 8/6/84
[2]. همو، بيانات 1/11/71
[3]. حدید، 2.
[4]. خامنهای، علی ( رهبر معظم انقلاب اسلامی) بيانات 7/4/88
[5]. مائده، 150
[6]. خامنهای، علی ( رهبر معظم انقلاب اسلامی)، بيانات 22/12/68
[7]. همو، بيانات 24/11/69
[8] . همو، بيانات 14/2/87
[9]. همو، بيانات 18/6/88
[10]. مائده، 54
[11]. خامنهای، علی ( رهبر معظم انقلاب اسلامی)، بيانات 30/5/70
[12]. همو، بيانات 15/1/70
[13]. همو، بيانات 16/10/69
[14]. همو، بيانات 5/6/87
[15]. همو، بيانات 20/4/89