خرمشهر دشنهای است به قلب استکبار
خرمشهر شعله ز آتش عشق الهی است
که در صحاری شبهای بینشان
خرمشهر، شاخهای از یاس بنفش است کز پشت دیوار غیب
خرم آن شهر که در کشور دل جا دارد/کوچه ای پر زگل لاله حمرا داردبا اینکه هزار بار ویران شده ای/در خاطر ما هنوز خرمشهر
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه/هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
هنوز هم از بندرگاه بوی عرق تن کارگران می آید
باز گشته ایم تا این زخمی را که بر گرده خونین خاکمان نشانده اند التیام دهیم
تو همچون غنچه های چیده بودی/که در پرپر شدن خندیده بودی
مگر راه حیات جاودان را/تو از فهمیده ها، فهمیده بودی
آه این کشف جاودان خونین شهر را با کدام زبان باید سرود؟
بگذار جهان بداند بر این قوم قهرمان چه گذشته است
بر خرمشهر که درود عشق، هزاران بار بر خاک مقدس و پاکش باد
مژده فتح خرمشهر در ساعت چهار بعد از ظهر در خیابان آزادی غریو شادی در طوفان حنجره ها و اشک زلال شوق در سپیده چشمان شهر
نیست در دیباچه یاد تو جز تصویر فتح/آنچه در پیکار، شیران دلاور دیده اند