اخلاق روحانیت از منظر امام خمینی (ره)
یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴
ضرورت همراهی علم و تهذیب
باید هر قدمی که در راه تحصیل برداشته میشود، اگر عرض نکنم دو قدم، لااقل یک قدم هم در باب تهذیب اخلاق، در باب تحکیم عقاید، در باب استقرار ایمان در قلب [برداشته شود]. اینها تفکر لازم دارد؛ محاسبه لازم دارد؛ مراقبه لازم دارد. آقایان باید مراقبه کنند، باید مراقبت کنند خودشان را. از صبح تا عصر باید مراقب خودشان باشند.[xv]
بدانکه در محل خود مقرر[6] است که که مقدمات قیاس بالنسبه به نتایج؛ و ادله و براهین در هر علمی نسبت به مدلولات و مبرهانات[7] به منزله معدات[8] هستند نهآنکه استقلال تام دارند و نه آنکه بیارتباط باشند یکسره با آنها؛ و در این مقام دو طایفه جبری و تفویضی خلاف کردند واز طریق اعتدال به یکسو شدند و هر یک به مقتضای مذهب طرفی اختیار کردند. آن یک گویند که مقدمات مستقلاند که اگر سد باب عالم غیب و قبض افاضه عالم ملکوت گردد انسان از نفس مقدمات علم به نتایج حاصل کند و دیگری گوید که مقدمات بکلی بیارتباط به نتایج است و عادة الله جاری شده که پس از مقدمات القای نتایج در ذهن انسان کند و مقدمات صورتا مربوط به نتایج است و در حقیقت بیربط محض است.
و هر یک از این دو مذهب چون مذهب هر یک از این دو طایفه پیش ارباب معارف حقه و علوم حقیقیه باطل و حق وفاقا لاهله آن است که مقدمات ارتباط اعدادی دارند و نفس را حاضر نمایند از برای القای علوم از مبادی عالیه غیبیه در آن... پس از آن که دانسته شد که القای علوم و معارف، از عوالم غیبیه و تابع ارتباط نفوس است بدان چنانکه در حدیث است لیس العلم بکثرة التعلیم بل هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء[9]... پس هر یک از نفوس که ارتباط به ملکوت اعلی و عالم ملائکه مقربین پیدا کند القائاتی که در آن شود القاء ملکی و علومی که به آن افاضه شود علوم حقیقیه و از عالم ملائکه است و هر یک که ارتباط به علم ملکوت اسفل و عالم جن و شیطان و نفس خبیثه پیدا کند القائات آن القای شیطانی و از قبیل جهالات مرکبه و حجب مظلمه[10] است و از این جهت است که ارباب معارف و اصحاب علوم حقیقیه تصفیه نفوس و اخلاص نیات و تصحیح قصود[11] را در تحصیل علوم خصوصا معارف حقه و علوم شرعیه اول شرط میدانند و وصیتها در این باب به متعلمین مینمایند زیرا که به تصفیه نفوس و صقالت آن جهت ارتباط به مبادی قوت گیرد و اینکه جناب ربوبی جل جلاله در کریمه مبارکه اتقوالله و یعلمکم الله[12] تعلیم الهی را مربوط به تقوی فرموده برای همین است که تقوی نفس را صفا دهد و آن را به مقام غیب مقدس مرتبط کند پس تعلیم و القای رحمانی واقع گردد.[xvi]
باید دانست که در اصلاح قلب کوشیدن که صلاح و فساد آن سرمایه سعادت و شقاوت است لازمتر است از تفتیش حقیقت نمودن و اصطلاحات رایجه را درست کردن، بلکه بسا شود که انسان به واسطه شدت توجه به اصطلاحات و فهم کلمات و غور[13] در اطراف آن از قلب خود بکلی غافل شود و از اصلاح آن باز ماند؛ در مقام شرح حقیقت و ماهیت قلب و اصطلاحات حکما و عرفا استادی کامل شود ولی قلب خودش نعوذبالله از قلوب منکوسه یا مطبوعه[14] باشد مثل کسی که از خواص و آثار ادویه مضره و نافعه مطلع باشد و شرح هر یک را خوب بدهد ولی از ادویه مضره احتراز نکند و از مفیده به کار نبرد ناچار چنین شخصی با همه علم دواشناسی به هلاکت رسد و این علم موجب نجات او نشود. ما در سابق ذکر کردیم که علوم مطلقا عملی هستند، حتی علوم معارف که یک نحوه عملی در آنها نیز هست و اکنون گوییم که علم احوال قلب و کیفیت صحت و مرض و صلاح وفساد آن از علومی است که صرفا مقدمه عمل و طریق علاج و اصلاح آن است و ادراک و فهم آن از کمالات انسانیه به شمار نیاید. پس انسان باید عمده توجه و اصل مقصدش اصلاح قلب و اکمال آن باشد تا به کمال سعادت روحانی و درجات عالیه غیبیه نائل شود و اگر از اهل علوم و دقایق و حقایق نیز هست در ضمن سیر در آفاق و انفس عمده مطلوبش به دست آوردن حالات نفسانیه خود باشد که اگر از مهلکات است به اصلاح آن پردازد و اگر از منجیات است به تکمیل آن بکوشد.[xvii]
در حدیث از علم عقاید و معارف تعبیر فرموده است به آیه، و آیت علامت و نشانه است و نکته این تعبیر آن است که عوالم عقلیه و حقائق اعتقادیه اگر چنانچه تحصیل شود برای فهم خود آنها و جمیع معارف مفاهیم و اصطلاحات و زرق و برق عبارات و تزیین ترکیبات کلمات و تحویل دادن به عقول ضعیفه برای تحصیل مقامات دنیویه، آن را آیات محکمات نتوان گفت بلکه حجب غلیظه[15] و اوهام واهیه باید نام نهاد... گمان نکنند علمای مفاهیم و دانشمندان اصطلاحات و عبارات و حافظین کتب و مسفورات[16]، اهل علم بالله و ملائکه و یوم الاخره هستند. اگر علوم آنها نشانه و علامت است چرا در قلوب خود آنها تاثیرات نورانیت نکرده، سهل است، بر ظلمات قلوب و مفاسد اخلاق و اعمال آنها افزوده؛ و در قرآن کریم میزان برای شناختن علما بیان فرموده است آنجا که میفرماید انما یخشی الله من عباده العلماء[17] شناخت خشیت از حق از مختصات علما است. آیا در قلب ما از آثار خشیت چیزی است اگر هست چرا در ظاهر ما اثری از آن پیدا نیست.[xviii]
ای عزیر علاج کل العلاج در این است که انسان که میخواهد علمش الهی باشد وارد هر علمی که شد مجاهده کند و با هر ریاضات و جدیتی شده قصد خود را تخلیص کند. سرمایه نجات و سرچشمه فیوضات تخلیص نیت و نیت خالص است. من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[18] اخلاص چهل روزه این است آثار و فوائدش؛ پس شما که چهل سال یا بیشتر در جمع اصطلاحات و مفاهیم در هر علمی کوشیدید و خود را علامه در علوم میدانید واز جندالله محسوب میکنید و در قلب خود اثری از حکمت و در لسان خود قطرهای از آن نمیبینید بدانید تحصیل و زحمتتان با قدم اخلاص نبوده است، بلکه برای شیطان و هوای نفس کوشش کردید. پس اکنون که دیدید از این علوم کیفیت و حالی حاصل نشد چندی برای تجربه هم باشد به اخلاص نیت و تصفیه قلب از کدورت و رذائل بپردازید اگر از آن اثری دیدید آن وقت بیشتر تعقیب کنید، گرچه باب تجربه که پیش آمد در اخلاص بسته میشود ولی باز شاید روزنهای به آن باز شود نور آن تو را هدایت کند.[xix]
راجع به مدرسهها و حوزهها کرارا عرض کردهام که علم بیتقوا اگر مضر نباشد، مفید هم نیست. آن مقداری که اسلام از عالمهای بیتقوا صدمه دیده است، معلوم نیست از مردم عادی دیده باشد. آنچه اصل است تقواست. اگر همین تقوا نزد اشخاصی جاهل باشد، گاهی ضرر میزند. آدمهایی که ظاهر صالح دارند ممکن است به واسطه ناآشنایی به مبانی اسلام، اشتباهاتی انجام دهند.[xx]
خطر علم بدون تهذیب
تو طلبه فقه و حدیث و سایر علوم شرعیه نیز در مقام علم بیش از یک دسته اصطلاحات که در اصول و حدیث به خرج رفته ندانی، اگر این علوم که همهاش مربوط به عمل است در تو اضافهای نکرده و تو را اصلاح ننموده بلکه مفاسد اخلاقیه و عملیه به بار آورده کارت از علمای سایر علوم پستتر و ناچیزتر بلکه از همه عوام پستتر است. این مفاهیم عرضیه و معانی حرفیه و نزاعهای بیفائده که بسیاری از آن به دین خدا ربطی ندارد و از علوم هم حساب نمیشود که اسمش را بگذاری ثمره علمیه دارد، اینقدر ابتهاج و تکبر ندارد. خدا شاهد است و کفی به شهیدا[19] که علم اگر نتیجهاش اینها باشد و تو را هدایت نکند و مفاسد اخلاق و علمی را از تو دور نکند پستترین شغلها از آن بهتر است. چه که آنها نتیجه عاجلی دارد و مفاسد دنیوی و اخرویش کمتر است و تو بیچاره جز وزر و وبال نتیجه نبری و جز مفاسد اخلاقی و اعمال ناهنجار حاصلی برنداری. پس علم تو هم از نظر اعتبار علمی تکبر ندارد. منتها از بس افق فکرت کوتاه است به مجرد آنکه دوتا اصطلاح درهم و برهم کردی خود را عالم و سایر مردم را جاهل دانی و پر ملائکه مقربین را به زیر پای خود پهن میکنی و جایگاه را در مجالس و راه را در کوچهها بر بندگان خدا تنگ مینمایی و علم و علمای آن را تضییع میکنی و توهین به نوع خود میکنی.[xxi]
علمِ تنها اگر ضرر نداشته باشد، فایده ندارد.... تمام فسادهایی که در یک ملتی یا ملتها پیدا شده است از حوزههای علمیهای بوده است که متعهد به دستورات اسلامی نبودهاند. تمام این ادیانی که ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است. علمی که پهلوی او اخلاق و تعهد اسلامی نبوده است، تهذیب نبوده است، دنیا را دانشگاه به فساد کشانده است و دنیا را دانشگاه میتواند به صلاح بکشد. دانشگاههای سرتاسر جهان اگر موازین انسانی را، اخلاق انسانی را، آنچه که در فطرت انسان است، در کنار تعلیم و تعلّم قرار بدهند، یک عالَم، عالَم نور میشود، و اگر تخصصها و علمها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذیب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، این همه مصیبتهایی که در دنیا پیدا شده است از همان متفکرین و متخصصین دانشگاهها بوده. این دو مرکز ـ که مرکز علم است ـ هم میتواند مرکز تمام گرفتاریهای بشر باشد و هم میتواند مرکز تمام ترقیات معنوی و مادی بشر باشد. علم و عمل، علم و تعهد به منزله دو بال هستند که با هم میتوانند به مراتب ترقی و تعالی برسند.[xxii]
اگر نفوس تزکیه نشوند، تطهیر نشوند، از آن اوصاف فاسد بیرون نروند، علم اثر سوء در آنها میکند. تمام ادیان باطله را علما اختراع کردند. دانشمندها اختراع کردند. برای اینکه علم وارد شده بود در یک جایی که پرورش نداشته، تزکیه نشده. وقتی که علم آمد در جایی که تزکیه نشده، این عالِم که حامل این علم است و مُزکی[20] هم نیست، خطرناک میشود. برای جامعه فرقی نیست ما بین علمای روحانی و علمای دانشگاهی و غیره. اگر در حوزههای علمیه و همین طور در دانشگاهها تزکیه نباشد، این علمهایی که در آنجا انباشته میشود، یک انباری است که خدای تعالی این تعبیر را در آن فرموده: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوُها کمَثَل الْحِمارِ یحْمِلُ اسْفارا[21] آن کسی که حتی علم توحید را، علم ادیان را، علم اخلاق را، همه این علوم را دارد لکن تزکیه نکرده نفسش را، این یک موجود خطرناک میشود برای جامعه و یک دانشگاهی که، جوانهایی که در آنجا میروند که آموزش ببینند، نه آموزشش آموزش است و نه پرورشش پرورش، و اگر آموزشش هم آموزش صحیح باشد، اگر تزکیه نشده باشد این آدم، بعد از تزکیه تعلیم و تربیت هست، اگر تزکیه نشده باشد و علم وارد بشود در یک قلبی که مُزَکی نیست، این فساد ایجاد میکند، و خدا نکند که فساد از جانب عالِم غیر مزّکی واقع بشود[xxiii]
هر چه درس بخوانید و بخوانیم، اگر چنانچه به راه مستقیم نباشیم و مهار نکنیم معلومات خودمان را و مهار نکنیم نفس خودمان را و در این راه مستقیم نکشیم نفس را، هر چه معلومات زیادتر بشود، از انسانیت، انسان دورتر میشود و مشکلتر میشود انسان خودش را برگرداند.[xxiv]
علم بدون عمل، مفید که نیست، بلکه مضر است. شاید بسیاری از مصیبتهایی که بر بشر واقع شده باشد، از علم واقع شده است. تمام این خرابیهایی که الان در دنیا به وجود آمده است، اینها برای این است که علمی بوده است که توأم با تهذیب نبوده است؛ علم را دارند، لکن مهذب نیستند. شما اگر بخواهید خدمت بکنید به اسلام، خدمت بکنید به کشور خودتان، استقلال کشور خودتان را حفظ کنید، وابسته به هیچ جا نباشید، باید هم رشته علم را تقویت کنید و هم تهذیب اخلاق را و هم عمل را.[xxv]
اگر خدای نخواسته عالِمی مهذب نباشد، اگر خدای نخواسته عالمی آنطوری که اسلام میخواهد نباشد، این ضررش از نفعش بیشتر است. تمام ادیانی که مخترَع است و تمام ادیانی که اختراع شده است و کذب است، این اشخاص تحصیلکرده مؤسسش هستند، اشخاصی که در حوزههای علمیه تحصیل کردهاند لکن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمایید رؤسای مذاهب باطله را، میبینید که رؤسای مذاهب باطله تمامشان از اشخاصی هستند که درس خواندند، ملایند لکن مهذب نبودند.[xxvi]
شما آقایان، که در راه اسلام و علم قدم برمیدارید و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیا شدهاید و متلبس به لباس روحانیت شدهاید، گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه قرائت به اسم رب[22] باشد برایتان فایده دارد. گاهی ضرر دارد. گاهی علم غرور میآورد. گاهی علم انسان را پرت میکند از «صراط مستقیم». اینهایی که دینساز بودند اکثرا اهل علم بودند. اینهایی که دعوت برخلاف واقع کردند، اکثرا از اهل علم هستند. چون علم قرائت به اسم رب نبوده است. انحراف داشته است از اول. این راه انحرافی هر چه پیش رفت، بیشتر انحراف حاصل میشود؛ دورتر میشود از انسانیت. چه بسا یک نفر آدم فیلسوفِ اعظم است، به حسب نظر مردم، فقیه اکرم است به حسب نظر مردم، همه چیز میداند، انبار معلومات است، لکن چون قرائت به اسم رب نبوده است، از صراط مستقیم دورتر شده است، و از همه دورتر. هر چه انبار زیادتر وِزرش زیادتر[xxvii]
یک طایفه آنانند که به کسب علمی پرداختند و اشتغال به تحصیل معارف علما پیدا کردند ولی از حقائق معارف و مقامات اهل الله به اصطلاحات و الفاظ و به زرق و برق عبارات اکتفا نموده، خود و عدهای بیچاره را در رشته الفاظ و اصطلاحات به زنجیر کشیده و از جمیع مقامات، قناعت به گفتار نمودهاند. در اینان یک دسته پیدا میشود که خود خود را میشناسند، ولی برای ترأس[23] بر یک دسته بیچاره این اصطلاحات بیمغز را مایه کسب معیشت قرار دادهاند و با الفاظ فریبنده و اقوالِ جالب توجه، صید قلوب صافیه بندگان خدا را میکنند. اینها شیاطینی هستند انسی که ضررشان از ابلیس لعین کمتر نیست بر عبادالله. بیچارگان ندانند که قلوب بندگان خدا منزلگاه حق است و کسی را حق تصرف در آن نیست. اینها غاصب منزلگاه حقاند و مخرب کعبه حقیقی هستند؛ بتهایی میتراشند و در دل بندگان خدا که کعبه بلکه بیتالمعمور است جایگزین کنند. اینها مریضانی هستند که به صورت طبیب خود را در آورده و آنها را به مرضهای گوناگون مهلک گرفتار کنند.
و علامت این طایفه آن است که به ارشاد اغنیاء و بزرگان بیشتر علاقه دارند تا ارشاد فقرا و درویشان. بیشتر مریدان اینان از صاحبان جاه و مال است و خود آنها به زی اغنیا و صاحبان جاه و مال هستند. اینها سخنانی بسیار فریبنده دارند، که خود را در عین حال که قذارات دنیاویه[24] هزارگونه آلودگی دارند، در نظر مریدان تطهیر کنند و از اهلالله قلم دهند.آن بیچارگان ابله نیز چشم خود را از همه معایب محسوسه آنها پوشیده و به اصطلاحات و الفاظی بیمعنا دل خوش داشتهاند.[xxviii]
اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم تهذیب نمیشود؛ علم انسان را تهذیب نمیکند. گاهی علم، انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علمِ عرفان انسان را به جهنم میرساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم میفرستد. با علم درست نمیشود. تزکیه میخواهد[xxix]
آقا این اصطلاحات ـ خدا میداند که این اصطلاحات ـ یک وبالی است به عهده ما! خدا میداند که این اصطلاحات هر چه زیادتر شد، اگر تهذیب نفس در کار نباشد، به ضرر دنیا و آخرت جامعه مسلمین تمام میشود. اصطلاحاتْ اثری ندارد. علم توحید، اگر چنانچه مشفوع[25] نباشد با این صفای نفس، همان علم توحید برای انسان وبال خواهد شد! چه بسا اشخاصی که عالم به علم توحید بودند و منحرف کردند طوایفی را؛ اشخاصی را منحرف کردند؛ و حال اینکه عالم به علم توحید بودند. چه بسا اشخاصی که همین اطلاعات شما را بهتر میدانستند لکن از باب اینکه انحراف داشتند، وقتی که وارد شدند در یک جامعه، منحرف کردند یک جامعه را.[xxx]
... اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الاکبَرْ» هرچه انباشتهتر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند.[xxxi]
آنانکه در این طایفه شیاد و کلاهبردار نیستند و خود سالک طریق آخرت و درصدد تحصیل معارف و مقامات هستند، گاه اتفاق افتد که از شیطان قاطع طریق[26]، گول خورده مغرور شوند و معارف و مقامات را حقیقتا عبارت از اصطلاحات علمیه که خود تراشیده یا از تراشیدن دیگران استفاده کردهاند میدانند. اینان تا آخر عمر نقد جوانی و روزگار زندگانی را صرف در تکثیر اصطلاح و ضبط کتب و صحف کنند؛ مثل یک طایفه از علمای تفسیر قرآن که استفادت از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات و معانی لغات و تصاریف کلمات و محسنات لفظیه و معنویه وجوه اعجاز قرآن و معانی عرفیه و اختلاف افهام ناس در آنها دانند، و از دعوات قرآن و جهات روحیه و معارف الهیه آن بکلی غافلاند. اینان نیز به مریضی مانند که رجوع به طبیب نموده، نسخه او را گرفته و معالجه خود را به ضبط نسخه و حفظ آن و کیفیت ترکیبات آن دانند. اینان را مرض خواهد کشت و علم به نسخه و مراجعه به طبیب برای آنها به کلی بینتیجه است.[xxxii]
در ارباب ریاضات و سلوک، اشخاصی هستند که ریاضت و اشتغال آنها به تصفیه نفس، قلوب آنها را منکدر[27] و باطن آنها را ظلمانیتر نموده، و اینها از آن است که بر سلوک معنوی الهی و مهاجرت الی الله محافظت ننمودند و سلوک علمی و ارتیاضی آنها با تصرف شیطان و نفس به سوی شیطان و نفس بوده و همین طور در طلاب علوم نقلیه شرعیه اشخاصی را دیدیم که علم در آنها تاثیر سوء بخشیده و بر مفاسد اخلاقی آنها افزوده و علم که موجب فلاح و رستگاری آنها باید باشد باعث هلاکت آنها شده و آنها را به جهل و ممارات[28] و استطاله[29] و ختل[30] کشانده.[xxxiii]
انحراف در مکاتب توحیدی ثمره علم بدون تهذیب
من این نکتهای که آقایان هم میدانند لکن تذکر است بیان میکنم؛ ما باید ببینیم که بیشتر صدمهای که اسلام خورده است از چه خورده است و از چه گروهی؟ و بیشتر چیزی که اسلام به او اهمیت داده است چه امری است؟ تا راه باز بشود برای کوشش ما که در این امری که اهتمام دارد اسلام در آن، کوشش کنیم و جلوی آن چیزهایی که بر اسلام وارد شده است، صدماتی که بر اسلام وارد شده است، ان شاء اللَّه، جلویش گرفته بشود. من گمان میکنم که آن چیزی که به اسلام بیشتر از همه چیز ضرر زده است عدم تربیت صحیح است، تحقق پیدا نکردن تهذیب و اخلاق اسلامی است.
اگر شما در طول تاریخ اسلام بلکه همه انبیا توجه کنید و البته توجه دارید، آن قدری که اسلام از این اشخاص منحرف و غیر مهذب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیدهاند، از هیچ چیز دیگر ندیدهاند. اصل اساس آن چیزی که به مکتبهای توحیدی ضرر رسانده است و مانع شده از اینکه رشد پیدا کنند، همین غیر مهذب بودن بود؛ گاهی از طرف اشخاصی که علم دارند و مهذب نیستند و بیشتر هم از طرف اشخاصی که جاهل بودند و مهذب نبودند، و معلوم نیست که آن قدری که از طرف عالم غیر مهذب اسلام صدمه دیده است، از طرف جهال غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده است، از طرف جاهل غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده باشد.
تمام مکتبهای انحرافی را اشخاص دانشمند و ملا ایجاد کردند؛ چه آن چیزهایی که مذهبسازی بوده است، آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند؛ مذهبهای انحرافی، و چه مکتبهای سیاسی که آنها هم از جانب اشخاص دانشمند و عالم بوده است، و آن قدری که به مکتبهای توحیدی از این سنخ جمعیت که عالم بودند و همه جور علمی هم شاید میدانستند، صدمه خورده است، از هیچ طایفهای نخورده است.[xxxiv]
تقدم تهذیب بر تعلیم
تزکیه قبل از تعلیم و تعلم است؛ یزَکیهِمْ. پیغمبر آمده است اینها را تزکیه بکند. پرورش بدهد. نفوس را مهیا کند و بعد یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ. بعد تعلیم کتاب و حکمت بکند، که اگر کتاب و حکمت با پرورش توأم نباشد و با تزکیه توأم نباشد، موجودی که از او بیرون میآید همین موجوداتی میشود که در مجلس سنا و در مجلس شورای قبل از انقلاب بود.[xxxv]
جابگاه علمآموزی در تهذیب نفس
من نیز چندان عقیده به علم ندارم و علمی که ایمان نیاورد حجاب اکبر میدانم ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود. علوم بذر مشاهدات است، گو که ممکن است گاهی بیحجاب اصطلاحات و علوم به مقاماتی رسید ولی این از غیرطریق عادی و خلاف سنت طبیعی است و نادر اتفاق میافتد. پس طریقه خداخواهی و خداجویی به آن است که انسان در ابتدای امر وقتش را صرف مذاکره حق کند و علم بالله و اسماء و صفات آن ذات مقدس را از راه معمولی آن در خدمت مشایخ آن علم تحصیل کند؛ و پس از آن به ریاضات علمی و عملی معارف را وارد قلب کند که البته نتیجه از آن حاصل خواهد شد و اگر اهل اصطلاحات نیست نتیجه حاصل تواند کرد از تذکر محبوب و اشتغال قلب و حال به آن ذات مقدس، البته این اشتغال قلبی و توجه باطنی اسباب هدایت او شود و حق تعالی از او دستگیری فرماید و پردهای از حجابهای او بالا رود و از این انکارهای عامیانه قدری تنزل کند و شاید با عنایات خاصه حق تعالی راهی به معارف پیدا کند. انه ولیالنعم[xxxvi]