
پرهیز از هواهای نفسانی
منشا همه فسادها
خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا میشود، از خودخواهی پیدا میشود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همهاش برمیگردد به حب نفس و این «بُت» از همه بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکلتر است. تعقیب کنید که اگر نمیتوانید به تمام معنا بشکنید ـ که میتوانید ان شاء اللَّه ـ مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت میکشاند. اینطور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند. درجه به درجه پیش میبرد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان میگیرد. این یک مسئله طبیعی است که شغل شیطان هم همین است، هم شیطان باطنی انسان، هم آن شیطانی که اینها هم به او بستگی دارند.[xxxvii]
مانع دریافت حقائق
اگر بنا شد که حب دنیا و حب نفس در ما همچو غلبه کند که نگذارد حقایق را ببینیم، نگذارد واقعیات را ملاحظه کنیم، سد راه هدایت ما بشود، کم کم زیاد بشود این معنی تا آنجایی که گفته میشود که شیطان ایمان را میخواهد... همه وسایل برای این است که ایمان را از انسان بگیرد. این آخر امرْ ایمان را از دست ما بگیرد. کسی سند ندارد که من ایمانم همین طور صاف! (میماند) زیرا شاید مُسْتَوْدَع[31] باشد[xxxviii]
جوانی؛ فرصتی مناسب برای تهذیب
شمایی که الان جوان هستید میتوانید خودتان را تهذیب کنید؛ اگر پیر شدید، ضعیف میشوید نمیتوانید. الان قوای شما قوی است و شیطان در شما ضعیف. وقتی سن شما زیاد شد، قوای شما ضعیف میشود و شیطان در شما قوی. آن وقت دیگر نمیتوانید، شکست میخورید. الان باید خودتان را تهذیب کنید.[xxxix]
اگر جوانها به فکر نباشند و به فکر نیفتند؛ ما به پیری رسیدیم و مصیبت را میدانیم آقا. من که حالا آمدهام به شما عرض میکنم، نه اینکه خود من یک آدمی هستم، آدم شدنْ ـ مرحوم آقای حاج شیخ[32] میگفت ـ محال است! من عرض کردم که سنم یک قدری از شما زیادتر است، و شما وقتی به سراغ بنده میآیید اینجا حرف من را گوش کنید، از این جهت به شما عرض میکنم تا جوان هستید میتوانید یک کاری انجام بدهید. ریشههای فساد در قلب جوان ضعیف است؛ هر چه بزرگ شد... آن روایت را ملاحظه کرده اید؛ من سابقا [در احادیث] دیدهام که قلب انسان نقطه سفید است؛ بعد که گناه میکند، نقطه سیاهی پیدا میشود؛ و هر چه گناه زیاد بشود، سیاهْ سیاهتر میشود. این جوان قلبش لطیف است، ملکوتی است، لکن وقتی که وارد شد در این جامعهها، وارد شد در این چیزها، کم کم خدای نخواسته ابتلائات پیدا میکند. دائما یک کاری میکند؛ یک شب و روزی از او نمیگذرد الا اینکه یک کار ـ نعوذباللَّه ـ خلافی میکند. خوب، این یک نقطه سودا در قلبش پیدا میشود؛ نه در این قلب، در آن قلبی که نفسانی و روحانی است. کم کم آن نقطه سیاه زیاد میشود؛ وقتی که به پیری رسید و قلبش سیاه شده است، او نمیتواند به این زودیها این قلب را برگرداند به حال اول؛ لکن شما جوانها میتوانید؛ قدرت دارید؛ قدرت جوانی دارید. از این طرف قدرت جوانی دارید، از آن طرف این امور در شما ضعیف است الان. هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمی که بردارید و برداریم، بروی به طرف آخرت، آن چیزهایی که منافی است با سعادت انسان زیاد میشود؛ قدرت هم کم میشود. به سن پیری که رسید نمیتواند دیگر؛ از او نمیآید توبه.[xl]
از حالا باید به فکر این مطلب باشید. بخواهید (و بگویید) که خیر، ما حالا درسمان را میخوانیم و بعدها ان شاء اللَّه، بعد از اینکه پیرشدیم، ان شاء اللَّه وارد میشویم در تهذیب اخلاق؛ این امکان ندارد؛ امکان ندارد این امر. اگر در جوانی انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانی خدای نخواسته مهذب نشد، بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیری که اراده ضعیف است و دشمن قوی، اراده انسان ضعیف میشود و جنود[33] ابلیس در باطن انسان قوی، ممکن نیست دیگر آن وقت. اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است. از حالا به فکر باشید؛ از جوانی به فکر باشید.[xli]
از مکاید[34] شیطان این است که انسان را هی توجه میدهد به اینکه خوب حالا که تو جوان هستی، حالا که تو وقت نشاطت است، خوب ان شاء اللَّه وقتی پیر شدی، آن وقت جبران میکنی کارها را؛ و این یک امری است که نخواهد شد. انسان اگر در جوانی تهذیب کرد خودش را، شده است. اگر بگذارد تا به پیرمردی برسد، هم قوای خودش ضعیف میشود و هم آن درختی که در دل انسان، شیطان کاشته است قوی میشود، و آن درخت قوی را نمیشود با یک اراده ضعیف انسان بکند.[xlii]
شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمیگذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلّت قدرته. در جوانی تهذیب نفْس بسیار اسهل است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست میرود و ریشه اخلاق فاسده که اصلش از حب دنیا و نفس است استحکام پیدا میکند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل میشود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختیها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خطر در ایام پیری بزرگترین مصایب است.[xliii]
و این تاثر قلبی و تصور باطنی در ایام جوانی بهتر حاصل شود زیرا که قلب جوان لطیف و ساده است و صفایش بیشتر است و واردات آن کمتر و تزاحمات و تراکمات در آن کمتر است پس شدیدالانفعال و کثیرالقبول است بلکه هر خلق زشت و زیبایی در قلب جوان بهتر داخل شود و شدیدتر و زودتر از آن متاثر و منفعل گردد.[xliv]
توصیههای اخلاقی
علمآموزی تا پایان عمر
ای بیچاره بیخبر از ملک هستی، اجتهاد یعنی اطلاع بر تمام قانونهای خدایی که در شئون فردی و اجتماعی و از قبل از آمدن انسان به دنیا تا پس از رفتن از دنیا در همه کارها دخالت مستقیم دارد و چنین عملی که کرورها قواعد و فروع دارد با پنجاه سال هم نمیتوان تکمیل کرد، در صورتی که هیچ شغلی برای انسان نباشد جز تعلیم و تعلم[xlv]
انسان اگر در تمام عمر هم تحصیل علم بکند باز به آخر نرسانده است، و لهذا سزاوار است که انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصیل علم باشد. یعنی همه محتاجیم به اینکه از یکدیگر چیز یاد بگیریم. همه محتاج به تعلیم و تربیت علمی هستیم. هیچ وقت نیست که انسان از این مستغنی[35] بشود، و کسی که بخواهد خودش را بسازد در جهت علم، نباید در یک حدی که رسید بگوید این بس است. کسی که این معنا را توهم کند که این مقدار بس است. این، ادراک نکرده است ماهیت علم را. علم یک معنایی است، یک حقیقتی است در هر رشتهای، که آخر ندارد، غیرمتناهی است. از این جهت، ما باید در تمام مدت عمرمان علم را تحصیل کنیم. مطالعات را داشته باشیم و دیگران را تربیت کنیم. تربیت علمی کنیم و سطح معلومات مردم را بالا ببریم.[xlvi]