اخلاق روحانیت از منظر امام خمینی (ره)

شناسه نوشته : 15025

1394/03/17

تعداد بازدید : 759

- بخش سوم

پرهیز از هواهای نفسانی

منشا همه فسادها

خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا می‏شود، از خودخواهی پیدا می‏شود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همه‏اش برمی‏گردد به حب نفس و این «بُت» از همه بزرگ‌تر است و شکستنش هم از همه مشکل‏تر است. تعقیب کنید که اگر نمی‏توانید به تمام معنا بشکنید ـ که می‏توانید ان شاء اللَّه ـ مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت می‏کشاند. این‌طور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند. درجه به درجه پیش می‏برد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان می‏گیرد. این یک مسئله طبیعی است که شغل شیطان هم همین است، هم شیطان باطنی انسان، هم آن شیطانی که اینها هم به او بستگی دارند.[xxxvii]

مانع دریافت حقائق

اگر بنا شد که حب دنیا و حب نفس در ما همچو غلبه کند که نگذارد حقایق را ببینیم، نگذارد واقعیات را ملاحظه کنیم، سد راه هدایت ما بشود، کم کم زیاد بشود این معنی تا آنجایی که گفته می‏شود که شیطان ایمان را می‏خواهد... همه وسایل برای این است که ایمان را از انسان بگیرد. این آخر امرْ ایمان را از دست ما بگیرد. کسی سند ندارد که من ایمانم همین طور صاف! (می‌ماند) زیرا شاید مُسْتَوْدَع[31] باشد[xxxviii]

جوانی؛ فرصتی مناسب برای تهذیب

شمایی که الان جوان هستید می‏توانید خودتان را تهذیب کنید؛ اگر پیر شدید، ضعیف می‏شوید نمی‏توانید. الان قوای شما قوی است و شیطان در شما ضعیف. وقتی سن شما زیاد شد، قوای شما ضعیف می‏شود و شیطان در شما قوی. آن وقت دیگر نمی‏توانید، شکست می‏خورید. الان باید خودتان را تهذیب کنید.[xxxix]

اگر جوان‌ها به فکر نباشند و به فکر نیفتند؛ ما به پیری رسیدیم و مصیبت را می‏دانیم آقا. من که حالا آمده‏ام به شما عرض می‏کنم، نه اینکه خود من یک آدمی هستم، آدم شدنْ ـ مرحوم آقای حاج شیخ[32] می‏گفت ـ محال است! من عرض کردم که سنم یک قدری از شما زیادتر است، و شما وقتی به سراغ بنده می‏آیید اینجا حرف من را گوش کنید، از این جهت به شما عرض می‏کنم تا جوان هستید می‏توانید یک کاری انجام بدهید. ریشه‏های فساد در قلب جوان ضعیف است؛ هر چه بزرگ شد... آن روایت را ملاحظه کرده اید؛ من سابقا [در احادیث] دیده‏ام که قلب انسان نقطه سفید است؛ بعد که گناه می‏کند، نقطه سیاهی پیدا می‏شود؛ و هر چه گناه زیاد بشود، سیاهْ سیاه‌تر می‏شود. این جوان قلبش لطیف است، ملکوتی است، لکن وقتی که وارد شد در این جامعه‏ها، وارد شد در این چیزها، کم کم خدای نخواسته ابتلائات پیدا می‏کند. دائما یک کاری می‏کند؛ یک شب و روزی از او نمی‏گذرد الا اینکه یک کار ـ نعوذباللَّه ـ خلافی می‏کند. خوب، این یک نقطه سودا در قلبش پیدا می‏شود؛ نه در این قلب، در آن قلبی که نفسانی و روحانی است. کم کم آن نقطه سیاه زیاد می‏شود؛ وقتی که به پیری رسید و قلبش سیاه شده است، او نمی‏تواند به این زودی‌ها این قلب را برگرداند به حال اول؛ لکن شما جوان‌ها می‏توانید؛ قدرت دارید؛ قدرت جوانی دارید. از این طرف قدرت جوانی دارید، از آن طرف این امور در شما ضعیف است الان. هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمی که بردارید و برداریم، بروی به طرف آخرت، آن چیزهایی که منافی است با سعادت انسان زیاد می‏شود؛ قدرت هم کم می‏شود. به سن پیری که رسید نمی‏تواند دیگر؛ از او نمی‏آید توبه.[xl]

از حالا باید به فکر این مطلب باشید. بخواهید (و بگویید) که خیر، ما حالا درسمان را می‏خوانیم و بعدها ان شاء اللَّه، بعد از اینکه پیرشدیم، ان شاء اللَّه وارد می‏شویم در تهذیب اخلاق؛ این امکان ندارد؛ امکان ندارد این امر. اگر در جوانی انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانی خدای نخواسته مهذب نشد، بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیری که اراده ضعیف است و دشمن قوی، اراده انسان ضعیف می‏شود و جنود[33] ابلیس در باطن انسان قوی، ممکن نیست دیگر آن وقت. اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است. از حالا به فکر باشید؛ از جوانی به فکر باشید.[xli]

از مکاید[34] شیطان این است که انسان را هی توجه می‏دهد به اینکه خوب حالا که تو جوان هستی، حالا که تو وقت نشاطت است، خوب ان شاء اللَّه وقتی پیر شدی، آن وقت جبران می‏کنی کارها را؛ و این یک امری است که نخواهد شد. انسان اگر در جوانی تهذیب کرد خودش را، شده است. اگر بگذارد تا به پیرمردی برسد، هم قوای خودش ضعیف می‏شود و هم آن درختی که در دل انسان، شیطان کاشته است قوی می‏شود، و آن درخت قوی را نمی‏شود با یک اراده ضعیف انسان بکند.[xlii]

شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمی‏گذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلّت قدرته. در جوانی تهذیب نفْس بسیار اسهل است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می‏رود و ریشه اخلاق فاسده که اصلش از حب دنیا و نفس است استحکام پیدا می‏کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می‏شود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختی‌ها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خطر در ایام پیری بزرگ‌ترین مصایب است.[xliii]

و این تاثر قلبی و تصور باطنی در ایام جوانی بهتر حاصل شود زیرا که قلب جوان لطیف و ساده است و صفایش بیشتر است و واردات آن کمتر و تزاحمات و تراکمات در آن کمتر است پس شدیدالانفعال و کثیرالقبول است بلکه هر خلق زشت و زیبایی در قلب جوان بهتر داخل شود و شدیدتر و زودتر از آن متاثر و منفعل گردد.[xliv]

توصیه‏های اخلاقی

علم‌آموزی تا پایان عمر

ای بیچاره بی‌خبر از ملک هستی، اجتهاد یعنی اطلاع بر تمام قانون‌های خدایی که در شئون فردی و اجتماعی و از قبل از آمدن انسان به دنیا تا پس از رفتن از دنیا در همه کارها دخالت مستقیم دارد و چنین عملی که کرورها قواعد و فروع دارد با پنجاه سال هم نمی‏توان تکمیل کرد، در صورتی که هیچ شغلی برای انسان نباشد جز تعلیم و تعلم[xlv]

انسان اگر در تمام عمر هم تحصیل علم بکند باز به آخر نرسانده است، و لهذا سزاوار است که انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصیل علم باشد. یعنی همه محتاجیم به اینکه از یکدیگر چیز یاد بگیریم. همه محتاج به تعلیم و تربیت علمی هستیم. هیچ وقت نیست که انسان از این مستغنی[35] بشود، و کسی که بخواهد خودش را بسازد در جهت علم، نباید در یک حدی که رسید بگوید این بس است. کسی که این معنا را توهم کند که این مقدار بس است. این، ادراک نکرده است ماهیت علم را. علم یک معنایی است، یک حقیقتی است در هر رشته‏ای، که آخر ندارد، غیرمتناهی است. از این جهت، ما باید در تمام مدت عمرمان علم را تحصیل کنیم. مطالعات را داشته باشیم و دیگران را تربیت کنیم. تربیت علمی کنیم و سطح معلومات مردم را بالا ببریم.[xlvi]