صحیفهی سجّادیه کتابی است که تمام حروف و کلمات آن از میان دو لب یک معصوم بیرون آمده است و یک میراث نورانی است که در میان ما گذاشته شده است . علی بصیره انسان باید وارد کتاب بشود.قرآن وقتی که به دست میگیریم، میخوانیم همین که متوجّه هستیم کتاب خدا است، خیلی مهم است . تکلیف ما هم سنگین میشود. حالا اینجا با کتابی مواجه هستیم که از معصوم است. .
اوّلاً جهت اطّلاع شما از کتابهایی که در این درس مدد میگیریم.یکی ریاض السّالکین فی شرح الصحیفه سیّد العابدین. تألیف علّامهی بزرگ سیّد علی خان مدنی شیرازی.که از نظر ادب اعجوبهی زمان است تألیفات عجیبی دارد و این شرح در حال حاضر بزرگترین و بهترین شرح از صحیفه است. البتّه شیخ بهائی (رضوان الله علیه) شرحی بر صحیفه داشته است، متأسّفانه گم شده است. فقط یک باب از آن باقی مانده است. حالا این را هم ضمناً بگویم صحیفهی سجّادیه در اصل ۶۴ دعا بوده است و ده دعا از این گم شده است. خود راوی میگوید من ده دعا را گم کردم. این ده دعا حالا کجا است خدا میداند، فقط امام زمان (سلام الله علیه) میداند.
البتّه مستدرکهایی که نوشتند من در جوانی این مستدرکها را جمع کردم، پنج مستدرک بود. یک مستدرک برای شیخ حر عاملی صاحب وسائل بود. یک مستدرک شیخ عبدالله سماهیچی بحرانی که صحیفهی علویه را نوشته است. سومی میرزا عبدالله اصفهانی افندی از شاگردان علّامهی مجلسی بوده است. یکی را هم ایشان نوشته است. چهارمین آن را حاجی حسین نوری طبرسی نوشته است. پنجمی را علّامه سیّد محسن امین جبل عاملی نوشته است.
امّا آیا حالا میشود گفت که این ده دعا در این مستدرکها گم شده است؟ باز نمیشود گفت. یا مثلاً فرضاً دعاهای روز که در هفته منسوب به حضرت سجّاد (علیه السّلام) است خوانده میشودامّا اینها را هم باز نمیشود به قول معروف انسان بیاید بگوید که مثلاً دیگر به ضرس قاطع اینها از حضرت سجّاد است نه اینطور نیست.
مقدمه ای از کتاب سید علی خان بر صحیفه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» «وَ اعْلَمْ أنَّ هَذِهِ الصَّحیفَهَ الشَّریفَهَ عَلَیْهَا مَسْحَهٌ مِنَ الْعِلْمِ الإلَهِىِّ وَ .. عَبْقَهٌ مِنَ الْکَلَامِ النَّبَوىِّ» بدان که در این صحیفهی شریفه یک اثر باقی مانده از علم الهی و یک عطر باقی مانده از کلام نبوی است. «کَیْفَ لَا» چرا که اینطور نباشد. «وَ هِىَ قَبَسٌ مِنْ نُورِ مِشْکَوهِ الرِّسَالَهِ» قبسی است از نور مشکات رسالت. «وَ نَفْحَهٌ مِنْ شَمِیمِ رِیَاض الإمَامَهِ» و یک نفحهای است، عطری است از باغهای امامت. «حَتَّى قَالَ بَعْضُ الْعَارِفِینَ» «إنَّهَا تَجْرِى مَجْرَى التَّنْزِیلَاتِ السَّمَاوِیَّهِ» میگوید حتّی بعضی از عرفا گفتند که این صحیفه اصلاً مثل کتب آسمانی است، به منزلهی آنها است. «وَ کَانَ أخْیَارُ الْعُلَمَاءِ» این بزرگان علما در قدما «مِنَ السَّلَفِ الصَّالِحِ» این بزرگان ما میگویند دو تا لقب داده بودند؛ بعضیها گفتند:«بِزَبُورِ آل مُحَمَّدٍ (علیهم الصّلوات و السّلام) وَ إنْجِیلِ أهْلِ الْبَیْتِ (علیهم الصّلوات و السّلام)» زبور اهل بیت و انجیل اهل بیت نامیده شده است.
باز یک حکایتی را اینجا آورده است، قبل از این حکایت یک حکایت دیگر را برای شما بگویم. مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی یک صحیفه برای شیخ طنطاوی فرستاده بود. طنطاوی شیخ ازهر بود و مرجع فتوای مردم مصر بوده که تفسیر هم دارد به نام جواهر که معروف است . ایشان صحیفه را خوانده یک جواب نوشته است، این جواب در بعضی از صحیفهها چاپ شده است. در آنجا وقتی آیت الله مرعشی کتاب را فرستاده است نامهی جوهری، همان طنطاوی جوهری در آنجا چاپ شده است. مینویسد جناب آیت الله مرعشی من صحیفه را دریافتم و احساس بدبختی کردم که چرا من به این سن رسیدم، صحیفه را ندیدم. این را مفتی اعظم مصر میگوید. حالا اگر ما از این کتاب استفاده نکنیم، چه باید بگوییم؟ مفتی اعظم یک کشور سنّی بگوید من احساس بدبختی میکنم که در این سن رسیدم، این کتاب را ندیدم بعد تشکّر میکند.بعد مهم این است نوشته است«وَ إنِّی کُلُّمَا تَامَّلتُهَا وَجَدتُّهَا دونَ کَلامِ الخَالق وَ فُوقَ کَلامِ المَخلوق» هر چه فکر کردم دیدم این کلام خالق نیست، ولی کلام مخلوق هم نیست. از کلام مخلوق بالاتر است.
بعد یک حکایت هم اینجا است بسیار زیبا است. میگوید: «حَکَى ابْنُ شَهْرَآشُوبٍ » میگوید ابن شهر آشوب حکایت کرده است «فِى مَنَاقِبِ آلِ أبیطَالِبٍ (علیهم السّلام)» که «إنَّ بَعْضَ الْبُلَغَاءِ بِالْبَصْرَهِ ذُکِرَتْ عِنْدَهُ الصَّحِیفَهُ الْکَامِلَهُ» بعضی از بلغاء، بعضی آدمهای بلیغ و ادیب و با سواد در بصره
که نزد او صحبت صحیفهی کامله شد. «فَقَالَ: خُذُوا عَنِّى حَتَّى امْلِىَ عَلَیْکُمْ مِثْلَهَا» گفت حالا چه خبر است حالا شما بیایید نزد من بنشینید، مهلت بدهید، من مثل این را املاء بکنم. یک صفحه مثل این را بنویسم. «فَأخَذَ الْقَلَمَ وَ أطْرَقَ رَأسَه» این بلیغ بصری قلم را گرفت و سر به زیر انداخت که فکر بکند و یک صفحه، دو صفحه مثلاً حالا مثل صحیفه را بنویسد. میگوید: «فَمَا رَفَعَهُ حَتَّى مَاتَ» سر خود را بلند نکرد تا اینکه مرد. عالم کون به او خطاب کرده است:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
در مقابل علیّ بن الحسین میخواهی در بیایی، پس تو را میکشیم، میمیری. اینجا سیّد در پایین آن مینویسد: «وَ لَعَمْرِى لَقَدْ رَامَ شَطَطاً فَنَالَ سَخَطاً».
شطط یعنی چه؟ شطّ شططاً افرط. یعنی افراط«تباعد عن الحق» از حق دور شد. «شَطّ فی سِلْعَتِه» در کالای خود شطط کرد. یک چیزی ده تومان ارزش دارد، این دویست تومان میگوید. برای ما دویست تومان میارزد. به این شطط میگویند دیگر خیلی غلو کرده است، خود را بسیار بالا گرفته است.
بعد میگوید: «و علیه فیه قوله و حکمه» «شَطَّ علیه فی حُکْمِه جارَ» میگوید در قول او، در حکم او، شطط کرد، یعنی ظلم کرد. به هر حال اینها میخواهند بگویند که این جنها ظلم میکردند . بنابراین میگوید: «لَقَدْ رَامَ شَطَطاً فَنَالَ سَخَطاً». خواست که بلند پروازی بکند خدا به او غضب کرد.
علّت نامیده شدن صحیفه به کامله. این کامله معنای مخالف دارد چون بالاخره باید یک ناقص باشد که ما بگوییم این کامل است. من این را از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی (رضوان الله علیها) استفاده کردم. از ایشان فقط استفاده کردم که علّت اینکه لقب کامله به صحیفهی ما دادند این است که در نزد شیعیان یمن آنجا صحیفهای است که به اندازهی نصف صحیفهی ما است. بنابراین به صحیفهی ما اگر کامله میگویند، برای ما کامل است، برای آنها ناقص است.
این را هم بگویم چون میدانید برنامهی ما سیری در صحیفهی سجّادیه است، شرح همهی آن نیست. که بهرهای ببریم و این جوّ نورانی به دست ما بیاید
سیری در صحیفهی سجّادیّه، سیر است. بنابراین اینجا در مورد دعا ایشان یک مطالبی دارد که اینها خیلی شنیدنی است.
ا همّیّت دعا
بعضیها هستند که دعا را بیاهمّیّت میگیرند. ولی ما مأمور به دعا کردن هستیم. میفرماید حتّی تسمیّهی حاجت مستحب است .بعد حدیثی در اینجا آورده است که میفرماید مضمون حدیث این است « ان عند الله درجه» نزد خدا درجهای است «لا تنال الا بالدعاء» کسی به آن درجه نمیرسد مگر با دعا. هیچ چیز دیگری جای آن را نمیگیرد، باید با دعا به آن برسیم.اینجا یک تحلیل زیبایی دارد که میگوید همیشه این نیست که دعا به درخواست باشد.
میفرماید که دعا یعنی چه؟ میگوید دعا در لغت به معنای ندا است. «تَقُولُ: دَعوتُ فُلاناً إذا نَادیتُهُ» به معنای ندا، به معنای صدا کردن است، در لغت این است. عرفاً چیست؟ میگوید: «الرَّغبَهُ إلى اللّه تعالی»راغب شدن به سوی خدای تعالی «وَ عُرفاً الرَّغبَهُ إلى اللّه تعالی وَ طَلَبُ الرَّحمَهِ مِنهُ عَلى وَجهِ الاستِکَانَه وَ الخُضوع»و طلب رحمت براساس افتادگی و خضوع . براساس افتادگی و خضوع است.«وَ قَد یُطلَقُ عَلى التَّمجیدِ وَ التَّقدیس» همهی آن درخواست نیست، گاهی هم بر تمجید خدا و تقدیس خدا اطلاق میشود. چرا؟ میگوید خدا خود میداند که مقصود تو چیست؟ «لِما فِیهِ مِنَ التَّعرُّضِ لِلطَلَب».
اگر ما پیغمبر اکرم را ببینیم، به دنبال او میدویم، به قربان شما بروم شما چه دعایی میخوانید؟ میفرماید: «خَیْرُ الدُّعَاءِ دُعَائِی»بهترین دعا، دعای من است. «وَ دُعَاءُ الْأَنْبِیَاءِ مِن قَبْلِی» و دعای پیامبران قبل از من… پیغمبر میگوید یعنی ۱۲۴ هزار پیغمبر جمع شدند، میگویند این دعا بهترین دعا است. من چقدر گستاخ هستم باز هم به دنبال دعای دیگر میگردیم .
امام صادق (سلام الله علیه) فرمود بر شما شیعیان ما واجب است این دعا را ده مرتبه قبل از طلوع آفتاب و ده مرتبه قبل از غروب آفتاب بخوانید و اگر از یاد بردند قضای آن را به جای بیاورند. آن دعا چیست؟ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»این را کسی روزی ده مرتبه با جان خود بخواند «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ … لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ … بِیَدِهِ الْخَیْرُ» اصلاً خیر به دست او است «وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» قادر است. نگاه بکنید در این درخواست است؟ فقط تقدیس و تمجید است
میگوید اسم یکی از علما عطا بود. به نزد عطا آمدند، گفتند در اینکه درخواست نیست، چرا میگویید «سُئِلَ عَطَاءٌ مَا مَعْنَى قَوْلِ النَّبِیِّ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خَیْرُ الدُّعَاءِ دُعَائِی» عطا نگاه کرد دید اینها انسانهای فهمیدهای هستند سرعت انتقال دارند یک چیزی بگوید. گفت آقا بنشینید تا به شما بگویم. دید که نه اینها سرعت انتقال دارند . گفت بنشیند تا بگویم این چه دعایی است که در آن درخواست نیست. «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ» گفت بهترین دعا هم است .گفت یکی از اجواد عرب که اسم او ابن جدعان بوده است. برای اینکه هر کسی میآمد هر چیزی میخواست به او میداد.روزی برایش مهمانی امد طرف هیچ چیزی نداشت. میگویند یک اسبی داشته است که بینظیر بوده است. اسب خود را ذبح کرده است. گوشت اسب خود را کباب کرده است و به مهمان خود داده است یک چنین آدمهایی بوده . یک شاعری به نام امیّه بن ابی الصّلت آمد گفت این آدم، آدم با سخاوتی است، حرف زیاد زدن هم لازم نیست. یک شعر میخوانیم و میگیریم میرویم. این را دقّت بکنید بسیار زیبا است. آمد امیّه بن ابی الصّلت دیگر نگفت میخواهم دختر خود را شوهر بدهم و نمیدانم فلان و اینها بدهکار هستم، هیچ چیزی نگفت. گفت:«إِذَا أَثْنَى عَلَیْکَ الْمَرْءُ یَوْماً»-به این ابن جدعان گفت- اگر یک نفر یک مردی روزی بر تو ثنا بکند «کَفَاهُ مِنْ تَعَرُّضِهِ الثَّنَاءُ» او را کفایت میکند کسی که ثنا را دریافت کرده است. عطا گفته است، اینجای آن لطیف است میگوید «أَ فَیَعْلَمُ ابْنُ جُدْعَانَ مَا یُرَادُ مِنْهُ بِالثَّنَاءِ عَلَیْهِ» آیا ابن جدعان میدانید که مقصود ثناگو چیست؟ «وَ لَا یَعْلَمُ مَا رَبُ العَالمین مَا یُرَادُ بِالثَّنَاعَلَیْهِ» آن وقت ربّ العالمین نمیداند؟ این میگوید: «إِذَا أَثْنَى عَلَیْکَ الْمَرْءُ یَوْماً» یعنی بدهکار هستم، یعنی نیاز دارم آن وقت این را ربّ العالمین نمیداند؟
در خود قرآن مثالهای زیادی است که دعا به معنا درخواست نبوده است، فقط تمجید بوده است، اعتراف به ذنب بوده است ولی شما ببینید خدا این را به جای دعا گذاشته است.
۱- میگوید: «فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ» اجابت کردیم. به جای درخواست گذاشته است. ۲- حضرت یوسف (علیه السّلام) است. میگوید:«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ» خدایا زندان برای من بهتر از آن چیزی است که این زنان مصر از من میخواهند. «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» تا آخر؛ میگوید: «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ*» خدا مستجاب کرد، کید زنان را از او دور کرد و ما در قرآن خیلی مثال داریم.
دعا از اعظم عبادات است و میفرماید: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ»دعای مغز عبادت است. هر چه بندگی بکنید، دعا نکنید نمیشود.
من در جاهای دیگر هم حدیث دیدم، روایت دیدم که اصلاً ترسیدم. میفرماید: «بَعدَ کُلِ صَلاهٍ دَعوَهُ مُستَجَابه» بعد از هر نماز یک دعای مستجاب است. چرا ترسیدم؟ از این ترسیدم که به دنبال آن احادیثی است که میگوید اگر بندهای نماز بخواند و از خدا چیزی نخواهد، خدا به ملائکه میفرماید این نماز را بر سر او بکوبید.
اما وقتی دعا مستجاب نمیشود
اوّلاً که مرحوم آقا شیخ حسنعلی، بزرگان اینها وقتی دعاها مستجاب نمیشد به قول امروزیها آسیبشناسی میکردند. تو عاق والدین هستی، تو کاهل نماز هستی، تو بداخلاق هستی، تو دلشکنی میکنی. خوب اینها را در نظر بگیر. این همه کمیل خواندیم، «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»میگوید آن گناهانی که آن دعا را از من حبس میکند از من ببخش
پس یک چنین چیزهایی داریم. قطع رحم، دل شکستن، بداخلاقی، کاهل نمازی خیلی از چیزها است که مانع استجابت دعا میشود. حالا هیچ کدام از اینها نشد، نبود.
مولوی میگوید یک نفر بلند شد یک عالم یا رب یا رب گفت آخر خلاصه گرفت خوابید. شیطان آمد گفت برو بخواب. این همه تو یا رب یا رب گفتی به تو جواب داده شد؟ در تمثیل مولوی است میگوید بلند شد رفت خوابید، حضرت خضر به خواب او رفت. گفت چرا خوابیدی؟
گفت لبیکم نمیآید جواب
زان همیترسم که باشم رد باب.
به من جواب نمیدهند، من هم گرفتم خوابیدم. حضرت خضر فرمود خدا من را فرستاده است بگویم که این یا ربهای تو که داری میگویی این پیک ما است که ما نخواهیم تو نمیتوانی یا رب بگویی. پس میخواهیم یک چیزی را به تو بدهیم که قدرت یا رب گفتن را به تو دادیم.
استجابت دو تا معنا دارد. یک معنای خاصّی دارد که آن را که خواستی به تو میدهم. بالاخره هر کسی یک حاجتی دارد. یک معنای آن هم این است که نه فعلاً حالا آن صلاح نیست. از تو دفع بلا میکنند. از تو و زن و فرزند تو دفع بلا میشود، ذخیرهی آخرت تو میشود، ذخیرهی برزخ تو میشود. پس دیگر کسی دست خالی برنمیگردد.
تصحیح غلط غلطانداز در ربیع الابرابر زمخشری
یکی از این غلطهای غلطانداز را که من اینجا تصحیح کردم. این شرح اسناد صحیفه است.یک چیزی برای شما بگویم بسیار جالب است بعضی از غلطها غلط است، بعضی از غلطها غلطهای غلطانداز است. یعنی انسان دیر متوجّه غلط بودن آنها میشود. خدا روح علّامهی جعفری را شاد بکند من این قسمت را به ایشان صحبت میکردیم، یک حالی از این تصحیح به او دست داد به یاد دارم هرگز از یادمن نمیرود و واقعاً تماشایی است. اینجا میگوید که زمخشری در ربیع الابرار گفته است که یزید ملعون وقتی که واقعهی اذعان عام در مدینه به وجود آورد و مردم را ظلم کردند و داستان آن مفصّل است، آنجا میگوید که حضرت علیّ بن الحسین، امام سجّاد (سلام الله علیه) صاحب این کتاب مینویسد که چهار صد زن سیّده را برداشت در منزل خود برد و از اینها حفاظت کرد. تا بالاخره اینها محفوظ بشوند و به هر حال دیگر این قائله تمام شد اینها سالم بیرون آمدند. میگوید با یکی از زنها صحبت میکردند، در منزل حضرت سجّاد چطور بود؟ «فَقَالَت إمرأهٌ مِنهُنَّ» یک خانم از آنها گفت: «مَا عِشتُ وَ اللّه بَین أبوی بِمثلِ ذَلک الشَّریف» گوش بکنید این غلط غلطانداز است. هر کسی این را بشنود چه میگوید؟ میگوید این خانم گفت و الله در نزد پدر و مادر من اینقدر به من خوش نگذشت که نزد این مرد شریف خوش گذشت در حالی که تشبیه عیش به شخص نمیشود. من میگویم من هیچ وقت غذایی مثل شما نخورده بودم، نمیتوانم اینطور بگویم. باید بگویم غذایی مثل غذای شما نخورده بودم. من دیدم این عبارت لنگ است ولی چند قرن است این غلط در نسخهها مانده است. فقط نسخهی سیّد درست بود و من در منبر هم آوردم. گفتم سیّد علی خان خیلی زحمت کشیده است. آنجا اینطور بوده است «فَقَالَت إمرأهٌ مِنهُنَّ مَا عِشتُ وَ اللّه بَین أبوی بِمثلِ ذَلک التَّریّف» تریّف شریف شده است چند قرن است. تریّف یعنی رفاه یعنی آن رفاه و آن خلاصه پذیرایی که من اینجا دیدم، نزد پدر و مادر خود ندیدم.
«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینََ».