بررسی تربیت اخلاقی فرزندان از دیدگاه امام علی(ع)و سیره آن حضرت، کتابی مستقل نیازدارد. بدین سبب،تنها برخی از روشهای تربیت اخلاقی مورد نظر آن حضرت را مورد بررسی قرار می دهیم:
مقوله تربیت از ابتدایي ترین و اساسي ترین نیازهای زندگی بشری است و نه تنها تربیت لازمه جدایی ناپذیر زندگی كه متن آن بوده و بلكه زندگی، از گهواره تا گورش جلوهای از آن است. انسان تنها در پرتو تربیت صحیح است كه بهعنوان موجودی هدفمند و اندیشه ورز به اهداف وآرمانهای خود دست یازیده و قلّه رفیع سعادتِ مطلوب خویش را فتح مينماید.
اهمیت تربیت فرزندان و ضرورت تسریع در آن و هدف نهایی از آن:
الف) اهمیت تربیت فرزندان:
تربیت از حیاتی ترین ابعاد زندگی انسان است و در پرتو آن ، انسان به سعادت مطلوب نائل ميآید . بزرگ مربی اسلام، علی علیه السلام در سخنان دربار خود بارهاوبارها از این امر مهمّ پرده برداشته و آثار و نتائج مثبت تربیت فرزند و پیامدهای منفی بيتوجهی به آن را بیان داشتهاند. امّا پیش از بیان دیدگاههای حضرت در این زمینه، مناسب است نوع نگرش و برداشت آن حضرت را از فرزند ارائه نمائیم. بر خلاف برداشت و نگرش برخی افراد كه از فرزند بیشتر به عنوان ابزاری برای پاسخگویی به نیاز عاطفی والدین و نیز عضوی برای تأمین و خدمت به خانواده و مایه فخر و مباهات والدین نگریسته ميشود، امام علی علیه السلام به فرزند بسی فراتر از این نگریسته و آن را عطیهای الهی بر شمردهاند كه در پرتو توجه و تربیت والدین به رشد كافی رسیده و در پی نیكوكاری و احسان به والدین بر ميآید. در نهجالبلاغه آمده است كه: "در حضور امام علی علیه السلام مردی به دیگری تولد پسرش را این چنین تبریك گفت:"گوارایت باد رزمجویی سواركار!" آن حضرت از نوع تبریك گفتن او نهی نمود و تبریك گفتنی این چنین رابه او توصیه نمود:" امید كه بخشندهاش را سپاسگزار باشی و این عطیه الهی مباركت باد، او به رشد دلپذیر برسد و تونیز ازنیكی و خیرش بهرهمند شوی."(1) پس از آن كه از نگرش علی علیه السلام نسبت به فرزند آگاه شدیم، اینك به آثار و نتایج تربیت فرزند از دیدگاه آن حضرت اشاره ميكنیم؛ آن حضرت درسخنی كوتاه و در عین حال عمیق و ظریف، تربیت و ادبآموزی را میراثی بی مانند تلقی نمودهاند. معمولاً با در گذشت انسان، نگهبان میزان و مقدار میراث به ارث گذاشته او معطوف است و چنانچه فردی متمّول و ثروتمند باشد، اقلامی از میراث همانند زمین ، خانه و ماشین در نظر كوته نظران، بزرگ و مهم جلوه مينماید امّا از دیدگاه امام مربیان، علی علیه السلام ، میراثی به مانند ادب و تربیت وجود ندارد"لامیراث كالادب"(2) و هرگز املاك و دارایيهای باقیمانده مادّی، قابل مقایسه با میراث گرانبهای ادب و تربیت صحیح برای فرزندان نیست. واز این روست كه در سخنی دیگر، آنحضرت فرمود:"گرانبهاترین چیزی كه پدران برای فرزندانشان به ارث ميگذارند، ادب است."(3)
علی علیه السلام ثمره و محصول تربیت صحیح را پرورش فرزند صالح و پیامد بيتوجهی به امر خطیر تربیت را "رشد یافتن فرزند ناصالح " برشمرده و برای هریك از این دو، آثار و نتائج مثبت و منفی بیان نمودهاند. از دیدگاه آن حضرت فرزند صالح مایه انس و آرامش والدین است لذا ميفرماید: "انس و آرامش در سه چیز است: همسری كه با شوهرش توافق داشته باشد، فرزندی كه صالح باشد و برادری كه موافق و هم رأی انسان باشد."(4) همچنین در سخن دیگری فرزند صالح را نیكوترین یادگار و بلكه مساوی با همه یادگارهای باقیمانده از والدین، معرفی مينماید: "الولد الصالح احد الذِكرین" مرحوم خوانساری در ترجمه و شرح خود بر "غررالحكم و دررالكلم" ذیل این حدیث ميگوید: "فرزند صالح نیكوتر دو یاد است؛ یعنی اسباب یاد كسی به نیكویی دوتاست: یكی فرزند صالح كه از او بماند و دیگری سایر اسباب او. فرزند صالح نیكوتر از همه آنهاست یا اینكه فرزند صالح را با هر سببی بسنجند، از آن سبب نیكوتر است"(5)
از سویی دیگر آن حضرت آثار سوء و پیامدهای منفی پرورش فرزند ناصالح را مـورد توجه قـرار داده و همـه رهـروان
صدیق خود را از بيتوجهی به تربیت صحیح فرزندان برحذر داشته است. ایشان در سخنی فرزند ناصالح را مایه نابودی شرف و بلندی مرتبه پدران خود و عیبناك كننده پیشینیان خود معرفی مينماید.(6) و در كلامی دیگر از فرزند ناصالح به آلوده كنندهپیشینیان خود و فاسد كننده اولاد و بازماندگان یاد
ميكنند.(7) همچنین در سخنی دیگر او را مایه محنت و شومی دانسته(8) و در بیانی بلیغ، فرزند ناخلف را شدیدترین مصیبتها معرفی نمودهاند(9). فرزند ناصالح نه تنها خویشتن خود را گم نموده و گوهر بندگی و انسانیت خویش را از دست ميدهد، كه گاهی ممكن است پدر صالح و شایسته را به انسانی ناصالح مبدل گرداند؛ علی علیه السلام درباره زبیر فرمود: " پیوسته زبیر مردی از ما اهلبیت علیهمالسلام بود تا اینكه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد ( و او را از ما جدا كرد."(10(
ب) ضرورت تسریع در تربیت فرزندان از دیدگاه امام علی علیه السلام:
برای موجوداتی كه در طریق تغییر، تحول، رشد و تكامل هستند معمولاً موسم مناسبی وجود دارد كه در آن به بهترین و مناسبترین رشد خود ميرسند و آثار مورد انتظار از آنها تجلی ميیابد، گلها در موسم بهار ميرویند، چشمه ها در فصل زمستان جاری ميشوند. ابرها در زمستان بارور می گردند و قطرات بارانش میهمان زمین ميگردند و ... تربیت فرزند نیز موسم مناسب خود را دارد كه در آن بهتر و آسانتر به بار مينشیند. موسم مناسب تربیت، در اوایل زندگی یعنی دوره كودكی، نوجوانی و عنفوان جوانی است، آنگاه كه فرزند هنوز قلبی آسمانی و بيآلایش دارد، آنگاه كه هنوز هواهای نفسانی و خواهشهای غیر انسانی به سرزمین وجود او هجمه نیاورده ، آنگاه كه هنوز پلیديها و زنگارها میهمان ناخواسته دل او نگشته و كشتزار دل او آماده پذیرش هر بذری است. از سوی دیگر والدین به عنوان مهمترین مربیان فرزندان خود نیز همیشه فرصت و حوصله تربیت ـ كه امری ظریف و در عین حال پیچیده است.ـ را ندارند زیرا آنگاه كه بهار عمر والدین به روزهای آخر رسید و ضعف و سستی بر آنان مستولی گشت و حافظهشان چونان جسمشان به ضعف و نقصان گرائید توان تربیت و راهنمایی مفید رانداشته و از ایفای نقش مربیگری برای فرزندان عاجز ميگردند. علی علیه السلام مربی بزرگ بشریت در منشور تربیتی خود به امام حسن مجتبی علیه السلام در به این نكته مهم و ظریف توجه نموده و دیدگاه تربیتی گرانسنگی ارائه نموده است؛ آن حضرت فرمودهاند: "فرزند دلبندم! چون دیدم سالیانی راپشت سر نهاده و به سستی در افتادهام، بدین وصیت برای تو مبادرت نمودهام و خصلتهایی رادر آن بر شمردم پیش از آنكه مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو ناگفته ماند یا اندیشهام همچون تنم نقصان بهم رساند یا پیش از نصیحت من پارهای خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگیهای دنیا تو را بفریبد و همچون شتری گریزان و نافرمان باشی. و بهدرستی كه دل جوان همچون زمین ناكشته است، هرچه درآن افكنند، بپذیرد. پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنكه دلت سخت شود و خِرَدت هوایی دیگر گیرد..."(11) و در قسمت دیگر آن، ميفرماید:"... چون به كار تو چونان پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم،چناندیدم كه این عنایت در عنفوان جوانيات به كار رود و در بهار زندگانی كهنیتی پاك داری و نفسی صاف و بيآلایش..."(12(
ج) هدف نهایی از تربیت فرزند:
در نظام تربیتی اسلام بحث اهداف از كلیديترین مباحث بوده و جایگاه مهمّی در آن دارد چرا كه بدون داشتن هدف و تعیین آن، امكان برنامه ریزی و نیز ارزیابی فعالیتهای تربیتی به آسانی ممكن نیست. در تربیت فرزندان آن هم در جامعه اسلامی، داشتن هدفهای الهی بسی مهمّ و تعیین كننده است.
اكنون سؤال این است كه در نظام تربیتی اسلام هدف از تربیت چه باید باشد؟ آیا هدف صرفاً تولید نسل و افزودن بر اعضای جامعه است؟ آیا هدف صرفاً پرورش فرزند سالم است؟ آیا هدف تربیت نیروی انسانی برای تداوم جامعه اسلامی و به انجام رسانیدن امور آن است؟ و یا اینكه علاوه بر اینها، اهداف مهمتر و مقدستری وجود دارد؟ و بالاخره از دیدگاه بزرگ مربی اسلام، علی علیه السلام هدف از داشتن فرزند و تربیت آن چیست؟
بانگاهی به دیدگاهها و سیره تربیتی علی علیه السلام آشكار ميشود كه در نظام تربیت اسلامی هدف نهایی از تربیت، رسیدن فرزند به مقام اطاعت وعبودیت الهی است، هدف نهایی، تربیت انسانی است كه مطیع پروردگار و تسلیم درآستان او باشد. امیرمؤمنان علی علیه السلام درضمن حدیثی پیش از تولد فرزند، هدف نهایی از تربیت را بهطور غیر مستقیم بیان نموده و بهراستی آن حضرت در سفره تربیتی خویش بدین هدف تحقق بخشیده و فرزندان خود را با توجه به آن، تربیت نمودهاند. مرحوم ابنشهرآشوب به سند خود از آن حضرت نقل ميكند كه فرمود:"من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیكوقامت ننمودهام، بلكه از
من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیكوقامت ننمودهام، بلكه از پروردگارم خواسته ام فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا وقتی با این صفات به آنها نظر افكنم مایه چشم روشنی من باشند.
پروردگارم خواسته ام تا فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا اینكه وقتی با این صفات به آنها نظر افكنم مایه چشم روشنی من باشند."(13(
مبحث دوم: ابعاد تربیت از دیدگاه و سیره امام علی علیه السلام:
انسان موجودی است كه از ابعاد گوناگون برخوردار است و به تبع آن تربیت نیز ابعادی دارد كه خود به اقسامی تقسیم ميگردد: تربیت اخلاقی، تربیت دینی، تربیت جسمانی، تربیت اجتماعی و... درسیره تربیتی نخستین امام شیعیان نیز این ابعاد و انواع تربیت مورد توجه واقع گردیده با بررسی كامل و مفصّل هر یك از این ابعاد و انواع، نیازمند ارایه یك مقاله مستقل وبلكه یك كتاب است ولی از آنجا كه موضوع این مقاله، عام بوده وامكان بررسی مفصل هركدام دراین مقاله وجود ندارد، بهناچار بصورت اشاره واگذرا بدان نظر مي افكنیم.
تربیت دینی:
مراد ما از تربیت دینی محدوده خاصی است، هر چند تربیت دینی بهیك معنا بسیار عام و گسترده است و شامل همه ابعاد وجودی انسان ميگردد امّا در اینجا، مراد از تربیت دینی، مقابل تربیت اخلاقی، اجتماعی و سایر ابعاد است و عمدتاً حوزه مربوط به عقاید و احكام عبادی از دین را شامل ميگردد. تربیت دینی به این معنا در سیره تربیتی امامعلی علیه السلام از اهمیت خاصی برخوردار است و در ذیل به نمونههایی از آن اشاره ميكنیم:
-1نماز:
یكی از بارزترین مصادیق تربیت دینی و بلكه مهمترین نمود آن در حوزه احكام و عبادات، نماز است. نماز بزرگترین فریضه الهی وپیش درآمد قبولی سایر اعمال و عبادات است. علی علیه السلام در طول عمر با بركتشان زیباترین جلوهها را در نماز بهنمایش گذاشتند، او در حالت جنگ و صلح، بیماری و سلامت،در خانه و مزرعه، برمسند حكومت و خانهنشینی 25 ساله و در همه حالات و شرائط، نماز مهمترین عمل او بود و فرزندان خود رابدان سفارش مينمود. در وصیتی به امام حسن علیه السلام و تمامی خانواده و فرزندانش آنها رابه نماز سفارش كرده ميفرماید: "از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز زیرا كه نماز بهترین كارهاو ستون دین شماست "(14) او نه تنها خود و فرزندانش به نماز اهمیت ميدادند كه همه پیروان وشیعیان خود را به تعلیم نماز به فرزندان و سعی در تشویق آنان به مدوامت بر آن، فرا خوانده اند. آن حضرت فرمود: "علّموا صیسانكم الصلوة و خذوهم بها اذا بلغوا الحلم" "در كودكی به فرزندانتان نماز راتعلیم دهیدو هنگام بلوغ، آنان را به نماز وا دارید."(15) فریضهنماز درتربیت دینی چنان مهم است كه حتی در پیش از بلوغ، تنبیه مختصر فرزند بهخاطر ترك آن، روا دانسته شده است. علی علیه السلام خطاب به یكی از اصحاب فرمود: "كودكان اهل خانهات را با زبان به نماز و طهارت تأدیت نما و وقتی به سن ده سالگی رسیدند، آنان را بر ترك آن، تنبیه بدنی نما ولی از سه بار بیشتر تجاوز نكند."(16) نكته قابل توجهی كه در این دو حدیث وجود دارد، توجه حضرت به مراحل تربیت و نیز روش آشنا نمودن فرزندان با نماز و اقامه آن است، زیرا در مورد نماز بین دوره كودكی و بلوغ فرق گذاشتهاند، در دوره كودكی تاقبل از ده سالگی فقط سفارش به آموزش و تعلیم نماز نمودهاند و تنها به اقدام زبانی و سفارش كلامی اكتفا نمودهاند، در این مرحله تأكید بر آمادگی و زمینه سازی برای اقامه نماز شده است. اما در سن ده سالگی هر چند هنوز بهحّد بلوغ نرسیده امّا بعلت رشد مناسب كودك در این سن و تا حدودی رسیدن به سن تمییز و تشخیص، تأكید عملی بر اقامه نماز است و آنگاه كه به سن بلوغ رسیدند تأكید بر واداشتن آنها به نماز و ترك نكردن آن است.
2 ـ آموزش قرآن:
قرآن كتاب آسمانی و مهمترین منبع اسلامی است، قرآن سرچشمه معارف الهی است و در تربیت دینی جایگاهی بس عظیم دارد. علی علیه السلام در نامه تربیتی خود به فرزندش امامحسن علیه السلام بعد از آنكه براهمیت تربیت و تسریع در آن تأكید مينمایند، نخستین اقدام خود را تعلیم و آموزش قرآن و معارف و احكام حلال وحرام آن بیان ميكند:"... واَنْ ابتدئك بتعلیم كتاباللّه و تأویله وشرایع الاسلام و احكامه و حلاله و حرامه لا اجاوز ذالك بك الی غیره..."،"نخست تو را كتاب خدا بیاموزم وتأویل آن رابهتو تعلیم دهم و شریعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكار سازم و (درآغاز) به چیزی غیر از قرآن نپردازم."(17) همچنین آن حضرت در توصیه به فرزندش محمدبن حنیفه، فرمود: "...برتو باد به خواندن قرآن و عمل كردن به آنچه در آن است و اینكه به مقررات و دستورات حلال و حرام آن و امر و نهی آن پایبند باشی. همچنین خواندن قرآن رادر شب و روز و هنگام تهجّد برخود لازم بدانی چرا كه قرآن عهدنامه اي است از سوی خداوند تبارك و تعالی به خلق خود، پس واجب است بر هر مسلمانی كه در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آیه باشد."(18(
3 ـ تعلیم دعا:
در تربیت دینی، دعا و درخواست از خداوند جایگاه ویژهای دارد. دعا ابزاری است كه بنده را به خالق پیوند ميدهد و از طریق آن، نیازهای فردی و درونی خویش را با خداوند قادر متعال در میان ميگذارد و در پرتو آن به سكون و آرامش نایل ميآید. علی علیه السلام در سیره تربیتی خویش به عنصر دعا اهمیت زیادی قائل شدهاند. آن حضرت هم دعاهایی را به فرزندان خود تعلیم ميدادند و هم آنان
قرآن عهدنامهاياست از سوی خداوند تبارك و تعالی به خلق خود، پس واجب است بر هر مسلمانی كه در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آیه باشد.
را بر مداومت بر آن توصیه مينمودند. امام حسین علیه السلام ميفرماید: "پدرم مرا به خواندن دعای جوشن كبیر و حفظ و بزرگداشت آن توصیه نمودند و سفارش كردند كه در هنگام وفاتشان آن را بر كفنشان بنویسم و آن را به خانوادهام تعلیم دهم و آنان را بر خواندن آن برانگیزانم."(19(
هر چند در روایات برای دعا اوقات خاصی بیشتر مورد تأكید قرار گرفته و برخی دعاهای خاص در اوقات خاص وارد شده، امّا علی علیه السلام در سیره تربیتی خود هر فرصت مناسب را مغتنم شمرده و به تعلیم دعا به فرزندانش پرداخته، برای نمونه در هنگام غذا خوردن فرزندش امام مجتبی علیه السلام را به دعایی همیشگی سفارش نموده و در ضمن آن به نقش تغذیه و سلامتی جسمانی برای انجام عبادات و نیز وسیله بودن غذا برای توان عبادت بیشتر، اشاره مينماید؛ آن حضرت فرمود: "فرزندم! هیچ لقمه سرد یا گرمی را مخور و هیچ شربت یا جرعه آبی را منوش الاّ اینكه قبل از خوردن و آشامیدن، این دعا را بخوانی "اللّهمّ انّی اسئلك فی اكلی و شربی السلامة من وعكه والقوّة به علی طاعتك و ذكرك و شكرك فیما بقیته فی بدنی و اَنْ تشجعنی بقوّته علی عبادتك و ان تلهمنی حسن التحرز من معصیتك.."(20) امام علی علیه السلام به دلیل اهمیت دعا و نقش آن در تربیت دینی، نه تنها در طول زندگی خویش به فرزندان خود تعلیم دعا مينمودند بلكه در واپسین لحظات عمر خویش و در هنگام احتضار نیز از این امر غافل نبودند، چنانكه در همان حالت حساس احتضار به فرزند خویش امامحسن علیه السلام دعایی راتعلیم نمودهاند(21(.
-4 آشنایی با علوم اهل بیت علیهمالسلام
آشنا نمودن فرزندان با علوم اهلبیت علیهمالسلام و سخنان و عقاید مربوط به آنان، از جمله عناصر مهم تربیت دینی در فرهنگ شیعی و علوی است. بر والدین ضروری است كه ضمن آشنا نمودن اجمالی آنان با مذاهب اسلامی عقاید حقّه شیعه را به آنان تعلیم دهند و بذر محبت اهلبیت علیهمالسلام را در دلهای آنان بیفشانند و آنان را با معارف غنی، متقن و روشنگر اهلبیت علیهمالسلام آشنا نمایند. تعلیم معارف و محاسن دانش ناب اهلبیت علیهمالسلام به فرزندان آنها را در حریم امن عقیده قرار داده و از آثار شوم هجوم عقاید و اندیشههای ناپاك مصون ميدارد. مرحوم صدوق با سند خود در حدیث چهارصدگانه از علی علیه السلام نقل كرده است كه حضرت فرمود:"علّموا صبیانكم من علمنا ماینفعهم اللّه به لاتغلب علیهم المرجئة برأیها"،"به كودكان خود آن مقدار از دانش ما كه بهحال آنان مفید است، تعلیم دهید تا اندیشه و نظر مرجئه(22) برآنان غالب نگردد."(23)
5 ـ رعایت آداب و سنن اسلامی در هنگام تولد فرزند:
در سیره تربیتی معصومین علیهمالسلام از لحظه تولد نوزاد، فعالیتهای تربیتی آغاز ميگردد و با اینكه نوزاد توان بالفعل درك اشیاء و اعمال را ندارد امّا در عین حال انجام برخی آداب و مراسم برای تربیت صحیح او درآینده مؤثر است، از این رو علی علیه السلام در ضمن حدیث چهارصدگانه خود به اصحابش، آنان را به انجام این آداب در هنگام ولادت فرزندانشان توصیه نمودهاند:"...در روز هفتم برای فرزندانتان عقیقه نمایید و به مقدار وزن موهای سر فرزندتان نقره صدقه دهید. رسول خدا صلياللهعلیهوآله نسبت به حسن و حسین و سایر فرزندانش اینچنین رفتار نمود."(24) و در قسمت دیگر حدیث ميفرماید:" فرزندان خود را روز هفتم ختنه كنید و گرما و سرما شما را از این كار بازندارد كه این باعث پاكیزگی بدن نوزاد است..."(25(
الگوی عملی بودن
به نظر می رسد مهمترین و کارآمدترین روشی که ائمه علیهم السلام در تربیت اخلاقی فرزندانشان به کار می گرفتند، رفتار عملی آنان بود. آنها خود الگوی کامل و مطمئن اخلاقی برای فرزندانشان بودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت وفرزندان با دیدن آنها مشق زندگی می گرفتند. سیره تربیتی علی(ع)مملواز رفتارهای عملی است که برای همه سرمشق بود.
شیوه های تربیت فرزندان درسیره و کلام امام علی(ع):
روش شناسی و بررسی شیوه های تربیتی در نظام تعلیم و تربیت اسلامی از جایگاهی مهم برخوردار است. در واقع درخت پرثمر تربیت آنگاه به بار می نشیند که نکات تربیتی درقالب شیوه های درست ومناسب در امر تربیت فرزندان به اجرا درآید. امام علی(ع)درسیره تربیتی خویش روشها وشیوه هایی را به کار گرفت که کشف و بررسی آنها ره توشه بزرگی برای رهروان راستین آن حضرت به شمار می آید.
برخی از مهمترین شیوه های تربیتی آن حضرت عبارت است از:
الف)شیوه محبت
استفاده از محبت، از موثرترین و کارآمدترین شیوه های تربیتی است. محبت جاذبه می آفریند، انگیزه خلق می کند. انسانهای پرتلاطم و مضطرب را آرامش می بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام می کند. محبت شیوه ای است که به مرحله ای خاص از تربیت اختصاص ندارد; اما کودکان و نونهالان بیشتر به آن نیازمندند. حبس کردن محبت در دل و پرهیز از اظهار آن، کارساز نیست و در فرزندانگیزه و جاذبه پدید نمی آورد. از این رو، باید به روشهای مناسب ابراز گردد. برای کودکان در آغوش گرفتن و بوسیدن و برای بزرگترها دادن هدیه و اظهار محبت زبانی از مناسب ترین شیوه هاست.
علی(ع)می فرماید: «هر که فرزند خود را ببوسد، برای او پاداش وحسنه خواهد بود و هر که فرزند خود را شاد کند، خداوند در روزقیامت او را شاد خواهد فرمود...»
آن حضرت هنگام موعظه فرزندان با جملاتی محبت آمیز و پرجاذبه آنها را آماده شنیدن و گوش جان سپردن می ساخت. در نامه ای به امام حسن(ع)چنین می فرماید: «...وجدتک بعضی بل وجدتک کلی حتی کان لواصابک اصابنی...«
)فرزندم!)تو جزئی از وجود و بلکه تمام وجود منی; به طوری که اگر به تو بلایی رسد، به من رسیده است و اگر مرگ تو را در کام گیرد، مرا در کام گرفته است. آنچه از وضع و حال تو مورد توجه من قرار گرفته همان وضع و حال خود من است که برایم اهمیت بسیاردارد...«
ب)شیوه احترام به شخصیت فرزند
از دیگر شیوه های مهم تربیتی در سیره کلام امام علی(ع)، شیوه احترام به شخصیت فرزند و واگذار کردن مسوولیت به او است.
احترام به فرزند و تکریم شخصیت او، اعتماد به نفس را در وی تقویت می کند و او را برای انجام مسوولیتهای مهم فردی و اجتماعی آماده می سازد. از سوی دیگر، تحقیر و سرزنش زیاد فرزند، آتش لجاجت و دشمنی را در او شعله ور می سازد. علی(ع)دراین زمینه می فرماید:
»الا فراط فی الملامه یثبت ناراللجاجه«
زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن می کند.«
درحدیثی دیگر می فرماید: «عقاب و تندی زیاد نداشته باشید;زیرا این امر کینه را در پی دارد و فرد را به سوی دشمنی فرامی خواند«
علی(ع)در سیره تربیتی خود شیوه احترام به شخصیت فرزندان رامورد توجه ویژه قرار داده و با واگذار نمودن مسوولیت مناسب به آنان، حس اعتماد به نفس و احساس شخصیت را در آنان تقویت می فرمود. موارد زیر نشان دهنده اهتمام امام(ع) بدین امر است:
1- روزی امیرمومنان علی(ع)در حالی که امام حسن(ع)و سلمان همراهش بودند و حضرت به دست سلمان تکیه زده بود، واردمسجدالحرام شد و نشست. در این هنگام، مردی با چهره و لباس زیباوارد شد; به حضرت سلام کرد، مقابل وی نشست و گفت: ای امیرمومنان! از تو درباره سه مساله می پرسم؟
حضرت فرمود: بپرس.
عرض کرد: وقتی انسان می خوابد، روحش کجا می رود؟ چگونه انسان به یاد می آورد و فراموش می کند؟ و چگونه فرزند انسان به عمه هاوخاله هایش شباهت پیدا می کند؟
امیرالمومنان علی(ع)به امام حسن(ع)فرمود: ای ابامحمد! جوابش را ده.
وامام حسن(ع)پاسخ پرسشها را به تفصیل بیان کرد.
2- شخصی خدمت امیرالمومنان رسید و گفت: اگر دانشمندی، بگومراد از «الناس » و «اشباه الناس » و «النستامن »(درقرآن)چیست؟
حضرت به امام حسین(ع)فرمود: حسین، پاسخ ده.
امام حسین(ع)با استناد به آیات قرآن پرسش را پاسخ داد.
3- گروهی نزد امیرالمومنان(ع)از خشکسالی شکایت کرده و ازحضرت خواستند دعا کند و از خداوند باران بخواهد. حضرت امام حسن(ع)و امام حسین(ع)را صدا زد و به امام حسن(ع)فرمود:
برای آمدن باران دعا کن.
امام(ع)دعا کرد. سپس به امام حسین(ع)فرمود: دعاکن.
امام حسین(ع)نیز دعای استسقا خواند. هنوز آن دو بزرگوار دست از دعا نکشیده بودند که خداوند تبارک و تعالی باران را فروفرستاد. بارانید، راوی می گوید از سلمان سئوال شد آیا آنها این دعاها را تعلیم دیده اند؟ عرض کرد وای بر شما حدیث رسول الله(ص)را نشنیده اید که فرمود: خداوند بر زبانهای اهل بیت من چراغهای حکمت را جاری نمود«
4- روزی اهل کوفه خدمت علی(ع)، از خشکسالی شکایت کردند و ازحضرت خواستند برای آنان باران بطلبد. امام علی(ع)به فرزندش حسین(ع)فرمود: برخیز و باران طلب کن. و حسین(ع)ایستاد، حمد وسپاس خداوند گفت; و بر پیامبر علیهم السلام درود فرستاد و عرض کرد: «اللهم معطی الخیرات و منزل البرکات،ارسل السماءعلینامدرارا و استضاغیثا مغرورا واسعا غدقا مجللاسحاسفوحا نجاجا، تنفس به الضعف من عبادک و تحیی به المیت من بلادک، آمین رب العالمین«
هنوز حسین(ع)از دعا فارغ نشده بود که باران بارید و بعضی ازبیابان نشینان اطراف کوفه خبر دادند که دره ها از آب باران آکنده شده است.
ج)شیوه تشویق و تنبیه
از شیوه های مسلم تربیتی، تشویق و تنبیه است. تشویق عامل برانگیزاننده و تنبیه عامل بازدارنده است. شیوه تشویق باعث ایجاد انگیزه و رغبت در فرزند گردیده، شوق رفتار مثبت را در اومضاعف می کند. البته درباره این شیوه بحثهای بسیار مطرح است.
تشویق مقدم است و یا تنبیه؟
تشویق بطور مطلق و در همه مقاطع سنی مفید و موثر است یابیشتر در دوران کودکی؟
ابزار و وسایل تشویق چیست و انواع آن کدام است؟
ملاک تشویق چیست و تشویق چه وقت موثر و کی زیانبار است؟
آیا تنبیه حدودی دارد یا خیر؟
آیا تنبیه بدنی جایز است؟
در چه جاهایی باید از تنبیه استفاده کرد؟
مراتب تنبیه کدام است؟
اینهابخشی از پرسشهایی است که پیرامون این شیوه مطرح است ومجال بحث آنها در این مقال نیست. آنچه در اینجا بدان می پردازیم آن است که تشویق و تنبیه از شیوه های مسلم تربیتی است; تشویق حتی الامکان بر تنبیه مقدم است و فقط وقتی تشویق کارساز نباشد،از تنبیه بهره می بریم. علی(ع)در سیره تربیتی خود از این شیوه بهره جسته است. موارد زیر بر درستی این سخن گواهی می دهد:
1- تشویق:
درکتاب منتخب آثار امیرالمومنین(ع)چنین روایت شده است: روزی پیامبراکرم(ص) نشسته بود و علی(ع)نزد او بود. در این هنگام،حسین(ع) که شش سال بیشتر نداشت. وارد شد. رسول خدا(ص)او رادر آغوش گرفت و لبها و میان چشمانش را بوسید. علی(ع)پرسید: آیافرزندم حسین(ع)را دوست داری؟
فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم درحالی که او عضوی ازاعضای من است.
سپس پرسید: یا رسول الله(ص)کدامیک از ما نزد تو عزیزتراست؟ من یا حسین؟
در این هنگام حسین(ع)فرمود: ای پدر هر که از حدیث شرف عالی تراست نزد نبی(ص) محبوبتر است و منزلت بیشتری دارد علی(ع)فرمود:
حسین! آیا بر من فخر می فروشی؟
عرض کرد: پدر، با اجازه شما آری.
آنگاه علی(ع)فرمود: من امیرالمومنانم، من زبان راستگویانم،من وزیر مصطفایم.. ..
امام(ع)حدود هفتاد منقبت از مناقب خود را برشمرد و لب فروبست. پیامبراکرم(ص)به حسین(ع)فرمود: شنیدی اباعبدالله؟ آنچه علی ذکر کرد، یک دهم از یک دهم فضایل و از هزار هزار فضیلت اواست; و او از همه اینها بالاتر است.
حسین(ع)عرض کرد: حمد و ستایش خداوندی را سزاست که ما را بربسیاری از بندگان مومنش و تمام مخلوقاتش برتری بخشید.ای امیرمومنان! در آنچه بیان کردی صادق و امینی.
آنگاه نبی اکرم(ص)به حسین(ع)فرمود: اکنون تو فضایلت را بیان کن.
حسین(ع)فرمود: من حسین فرزند علی بن ابیطالب هستم. مادرم فاطمه زهرا سیده زنان جهان و جدم محمدمصطفی سرور تمام بنی آدم است. ای علی، مادرم نزد خدا و تمام مردم بافضیلت تر از مادرتواست و جد من نزد خدا و مردم از جد تو افضل است. جبرائیل واسرافیل در گهواره با من هم سخن شدند. ای علی! شما نزد خداونداز من برتری; اما از نظر پدران و مادران و اجداد، من از شمامفتخرترم.
آنگاه حسین(ع)دست به گردن پدر افکند و او را بوسید وعلی(ع)حسین(ع)را می بوسید و می فرمود: خداوند بر شرف، عظمت،افتخار، دانش و شکیبایی ات بیفزاید و ستمگران به تو را لعنت کند.
این حدیث نشان می دهد حضرت علی(ع)شیرین کاری کودکش رابابوسیدن و در آغوش گرفتن وی پاسخ داد و تشویق کرد.
اصبغ بن نباته نقل می کند «آن هنگام که علی(ع)بر مسند خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند، به مسجدرفت و در حالی که عمامه، لباس، کفش و شمشیر رسول الله(ص)راهمراه داشت، بر منبر نشست و با مردم سخن گفت... . سپس به حسن(ع)دستور داد خطبه بخواند و او خطبه خواند. آنگاه به حسین(ع)فرمود: «فرزندم! بر بالای منبر بایست و چنان سخن بگو تاپس از من برای قریش ناشناخته نباشی و نگویند حسین(ع)چیزی درک نمی کند. باید سخنان تو به دنبال سخنان برادرت باشد.
حسین(ع)از منبر بالا رفت، خدا را ستود، بر رسولش درود فرستادو فرمود: «ای مردم! از رسول خدا شنیدم که فرمود: «همانا علی شهر هدایت است; هر که در آن داخل شد، نجات می یابد و هر که ازآن تخلف کرد، هلاک می گردد.»
در این لحظه، علی(ع)به طرف او رفت، او را به سینه فشرد وبوسید...«
2- تنبیه:
همچنان که تشویق در سیره امام علی(ع)روشی کارآمد است، حضرت ازروش تنبیه نیز در مواردی استفاده می فرمود. البته فرزندان تربیت یافته علی(ع) بویژه دو فرزند معصومش حسن و حسین علیهما السلام به تنبیه نیاز نداشتند.
اما در مواردی که مساله ای بسیار مورد اهتمام علی(ع)بوده وفرزندان آن حضرت ترک اولی انجام می دادند، آن حضرت موضعی سختگیرانه و انعطاف ناپذیر داشته اند و گاهی فرزندان خود راتهدید می نمودند; برای نمونه در امور مربوط به بیت المال که بسیار برای آن حضرت مهم می نمود، آنگاه که فرزندان در مورد آنهااحتیاط نمی نمودند و موجب ترک اولی می شدند، حضرت بسیار سخت می گرفتند. در ذیل به دو نمونه اشاره می گردد:
1- گردنبند عاریه ای:
علی بن ابی رافع می گوید: من خزانه دار و کاتب بیت المال درحکومت علی(ع) بودم، در بیت المال علی گردنبندی بود که در جنگ بصره به دست آمد، دختر علی(ع) کسی را نزد من فرستاد و گفت:
شنیدم که در بیت المال امیرالمومنین گردنبند مروارید وجود داردو آن در اختیار شماست و من دوست دارم که آن را به عنوان عاریه به من بدهی تا در ایام عید قربان خود را با آن زینت دهم. من به او پیغام دادم که آیا آن را به شکل عاریه مضمونه مردوده به تودهم؟ عرض کرد بلی. به مدت سه روز آن را به او دادم.
علی(ع)گردنبند را بر گردن دخترش دید و آن را شناخت، از اوپرسید: این گردنبند چگونه به تو رسید؟ گفت: آن را از علی بن ابی رافع خزانه دار بیت المال امیرالمومنین عاریه گرفتم تا درایام عید از آن استفاده نمایم و بعد آن را به بیت المال برمی گردانم. علی(ع)به دنبال من فرستاد و من نزد او آمدم، و ایشان خطاب به من فرمود: «ای ابن ابی رافع! آیا به مسلمین خیانت می کنی؟ من به او گفتم: به خدا پناه می برم از اینکه به مسلمین خیانت کنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضایت مسلمین به دخترامیرالمومنین عاریه داده ای؟ عرض کردم: یا امیرالمومنین! اودختر توست و او از من خواست که عاریه ای به او بدهم و من هم به صورت عاریه مضمونه مردوده به او داده ام، من آن را از اموال خودم ضمانت کردم و بر من واجب است که سالم آن را به بیت المال برگردانم. حضرت فرمود: همین امروز آن را برگردان و برحذر باش از اینکه دوباره چنین کنی، که در آن صورت تو را عقوبت خواهم کرد. سپس فرمود: اگر دخترم گردنبند را به صورت عاریه مضمونه مردوده نمی گرفت، نخستین فرد هاشمی بوده که دستش را به خاطردزدی قطع می نمودنم. این برخورد حضرت به گوش دخترش رسید و به پدرش عرض کرد: یا امیرالمومنین! من دختر و پاره تن شما هستم پس چه کسی سزاوارتر از من به استفاده از این گردنبند هست؟
امیرالمومنین(ع)فرمود: ای دختر علی بن ابیطالب! خودت را از حق دور مکن; آیا زنان مهاجرین نیز در ایام عید به چنین چیزی خودرا زینت می دهند؟! سپس حضرت گردنبند را از او گرفت و به جایش برگردانید.»
2- امام حسن(ع)و میهمانی:
روزی برای امام حسن(ع)میهمان آمد، حضرت از قنبر پیمانه ای ازعسلی که از یمن آورده بودند، قرض نمود، هنگامی که علی(ع)آماده تقسیم آن بین مسلمین گردید، فرمود: یا قنبر! این ظرف عسل دست خورده است. عرض کرد: درست گفته ای. و جریان را به حضرت گفت،حضرت درمقام کتک زدن حسن(ع)برآمد و فرمود: «چه چیزی تو راواداشت که قبل از تقسیم عسل از آن برداری؟ حسن(ع)فرمود: ما هم از آن حقی داریم و وقتی سهم ما داده شد، آن را به جایش برمی گردانم. حضرت فرمود: پدرت به فدایت باد، هر چند تو نیز ازآن حق داری اما تو اجازه نداری قبل از آنکه مسلمین از حقوقشان بهره مند شوند، تو از حقت بهره مند گردی. اگر نه این که خودم دیدم رسول خدا(ص)دندانهای پیشین تو را می بوسید، تو را به صورت دردناکی تنبیه می نمودم. سپس به قنبر درهمی دادند و فرمود: «بااین درهم بهترین نوع عسلی که ممکن است، تهیه کن.» راوی می گوید: گویا به دستان حضرت که بر دهانه ظرف عسل بود، نگاه می کردم و قنبر عسل را به آن برگردانید و دهانه آن را بست وحضرت دعا می کرد: «پروردگارا! حسن را ببخش، او نمی دانست.«
پی نوشت ها:
1 ـ نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره354 و عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
2 ـ خوانساری، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدی، ج6، ص353.
3 ـ همان، ج3، ص438. (خیرماورث الآباء الأبناءالادب).
4 ـ همان، ج2، ص141. (الانس فی ثلاثه، الزوجةالموافقه والولدالصالح و الاخ الموافق).
5 ـ همان، ص23.
6 ـ همان، ج6، ص222 (ولدالسوءیهدم الشرف و یشین السلف).
7 ـ همان، (ولدالسوء یعرُّ السلف و یفسد الخلف).
8 ـ همان، ج6، ص224 ( ولدعقوقٌ محنة و شوءمٌ).
9 ـ همان، ج2، ص392 (اشدُّ المصائب سوء الخلف).
10 ـ نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره453 (قال علیه السلام : مازال الزبیر رجلاًمنّا اهل البیت حتی نشاءَابنه المشؤوم عبدالله). این حدیث در برخی از نسخ موجود نهج البلاغه مثل شرح ابن ابی الحدید و شرح نهجالبلاغه علامه خویی و ما آن را از معجمالمفهرس نهجالبلاغه اثر محمد دشتی، ص124 نقل كردهایم كه تحت شماره453 در قصارالحكم آمده است.
11 ـ نهجالبلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهجالبلاغه اثر دكتر سید جعفر شهیدی، ص297.
12 ـ نهجالبلاغه، همان با استفاده از ترجمه دكتر شهیدی، ص298.
13 ـ مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
14 ـ رسولی محلاتی، هاشم، وصایاء الرسول و الائمه علیهمالسلام با ترحمه فارسی ، ص184.
15 ـ خوانساری،محمد، شرح غررالحكم و دررالكم، ج4ص353.
16 ـ محمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج1،ص75 به نقل از تنبیهالخواطر و نزهةالناظر، ص390.
17 ـ نهجالبلاغه، نامه31،با استفاده از ترجمه دكتر شهیدی، ص298.
18 ـ راجی قمی، محمد،پندهای پدران به فرزندان، ص162 و 163.
19 ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدرك الوسائل، ج2، ص232.
20 ـ طبرسی، حسنبنفضل، مكارم الاخلاق، ص74.
21 ـ ر.ك: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج92 ص179.
22 ـ المرجئة فی مقابلة الشیعة، من الارجاء بمعنی التأخیر لتأخیرهم علیا علیه السلام عن مرتبته و قد یطلق فی مقابلة الوعیدیة (ر.ك: الكافی، ج6، ص47 ) و نیز ر.ك: طریحی، مجمع البحرین ج1، ذیل ماده "رجاء".
23 ـ حسّر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج15، ص197 بهنقل از خصال صدوق، ج2، ص157 و ابنشعبه حرانّی، تحفالعقول، ص68.
24 ـ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ترجمه و تصحیح احمد فهری، ص751.
25 ـ همان، ص776 و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15،ص153.
منابع:
1.خوانساری، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدی، ج6، ص353، .
2.خوانساری، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدی، ج6، ص353، .
3.خوانساری، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدی، ج6، ص353، .
4.نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره354 و عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
5.نهجالبلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهجالبلاغه اثر دكتر سید جعفر شهیدی، ص297.
6.مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
7.رسولی محلاتی، هاشم، وصایاء الرسول و الائمه علیهم السلام با ترحمه فارسی ، ص184.
8.محمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج1،ص75 به نقل از تنبیهالخواطر و نزهةالناظر، ص390.
9.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدرك الوسائل، ج2، ص232.
10.طبرسی، حسنبنفضل، مكارم الاخلاق، ص74.
11.حسّر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج15، ص197
12.خصال صدوق، ج2، ص157 و ابنشعبه حرانّی، تحفالعقول، ص68.
13.صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ترجمه و تصحیح احمد فهری، ص751.
14.حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15،ص153.