تفاوت شيعه و مُحب
شيعيان واقعى داراى ويژگىهاى خاصى هستند و به وسيله همان صفات و نشانهها نيز شناخته مىشوند. صِرف داشتن محبت اهل بيت(عليهم السلام) براى شيعه بودن كافى نيست؛ زيرا بسيارند كسانى كه ادعاى محبت اهل بيت(عليهم السلام) دارند، اما شيعه واقعى نيستند. براى شيعه واقعى بودن بايد دقيقاً با پيروى از ائمه اطهار(عليهم السلام)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهيم و متمسك به سيره عملى آنان باشيم.
بنابراين محبت اهل بيت عليهم السلام غير از شيعه واقعى بودن است و بايد اين دو مقوله را از يكديگر تفكيك كرد. براى روشنتر شدن موضوع، روايتى را در اين زمينه نقل مىكنيم:
پس از اينكه مسأله ولايت عهدى امام رضاعليه السلام، مطرح گرديد و آن حضرت به مَروْ تشريف فرما شدند، مردم دسته دسته براى عرض تبريك خدمت ايشان شرفياب مىشدند؛ زيرا در نظر مردم اين پيشآمد پيروزى بزرگى براى اهل بيتعليهم السلام به حساب مىآمد. مدتى پس از استقرار امامعليه السلام در مَروْ، دستهاى از شيعيان براى زيارت آن حضرت به محضر ايشان شرفياب شدند. دربان و خدمتكار حضرت از آنان سؤال كرد: شما كيستيد و چه مىخواهيد؟ گفتند: ما جمعى از شيعيان امام هستيم و تقاضاى شرفيابى حضور امام را داريم. دربان گفت: منتظر باشيد تا من اجازه بگيرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض كرد: جمعى آمدهاند و مىگويند ما از شيعيان شما هستيم و مىخواهيم شما را زيارت كنيم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح كردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براى روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تكرار كردند. اين بار نيز حضرت اجازه نفرموند. آنان بسيار متأثر شدند و فهميدند تعمدى در كار است كه حضرت اجازه نمىفرمايند. بعضى از آنان با گريه و زارى از دربان خواستند تا از حضرت سؤال كند گناهشان چيست كه اجازه ملاقات نمىدهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض كرد. حضرت فرمودند: چه گناهى بالاتر از اينكه آنان دروغ مىگويند، آنان مىگويند ما شيعه هستيم در حالى كه صفات شيعه در آنان نيست؛ شيعيان واقعى امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمايش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شيعه هستيم و امام را دوست داريم، ما دروغ نمىگوييم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوستداران و محبان ما هستيد، اما از شيعيان ما نيستيد. آنان گفتند: آرى، ما اهل بيتعليهم السلام را دوست داريم و از دوستداران امامعليهم السلامهستيم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، مىتوانند وارد شوند.
شايد اگر ما جاى آنان بوديم و سه مرتبه درِ خانه امام مىرفتيم و اجازه حضور نمىيافتيم، خسته مىشديم و برمىگشتيم، ولى آنان چون عاشق بودند، ايستادند و استقامت كردند تا سرّ مطلب را دريابند. حضرت به اين وسيله آنان را تربيت كردند و به آنان فهماندند كه صِرف داشتن محبت اهل بيتعليهم السلام كافى نيست، بلكه محبت اهل بيتعليهم السلام قدم اول است و نبايد به آن اكتفا كرد؛ مراتبى كه شيعيان در سايه انتساب به اهل بيت عليهم السلام بايد كسب كنند، بسيار بيش از اينها است. اگر خداى متعال لطف كرده و محبت اهل بيت عليهم السلام را در دل ما قرار داده است، بايد به خوبى از آن استفاده كنيم و در همان پله اول توقف نكنيم.
رابطه مؤمن با دنيا و ماديات
امام صادق علیه السلام: فلا تُضَيِّعْ مالَكَ و تُصْلِحُ مالَ غَيْرِكَ ما خَلَّفْتَهُ وراءَ ظَهْرِكَ واقْنَعْ بِما قَسَّمُهُ اللّهُ لَكَ و لاتَنْظُرْ اِلاّ اِلى ما عِنْدَكَ و لاتَتَمَنَّ ما لَسْتَ تَنالُهُ فَاِنَّ مَنْ قَنَعَ شَبَعَ وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ لَمْ يَشْبَعْ و خُذْ حَظَّكَ مِنْ آخرَتِك و لاتَكُنْ بَطِراً فى الغِنى و لا جَزِعاً فى الفَقْرِ.
درست است زندگى دنيا محدود و از يك چشم بر هم زدن هم كمتر است، اما بايد توجه داشت كه همين زندگى محدود است كه سرنوشت زندگى نامتناهى را مشخص مىسازد. خوشبختى و بدبختى ما در زندگى نامتناهى ابدى، در گرو كارهايى است كه در زندگى دنيا انجام مىدهيم. بنابراين، از يك جهت زندگى دنيا ارزشى ندارد و نسبت به زندگى آخرت چيزى به حساب نمىآيد، اما از جهت ديگر به لحاظ تأثيرى كه در زندگى آخرت دارد، همپاى زندگى آخرت با ارزش است و از اين نظر، ارزش عمر دنيا بىنهايت مىباشد؛ زيرا نتيجه آن بىنهايت است.
ممكن است سؤال شود كه چه نسبتى بين زحمتى كه انسان براى كسب روزى مىكشد با تكاليف ديگرى كه بر عهده او است، وجود دارد و چگونه بايد بين اينها جمع كرد؟ در پاسخ بايد بگوييم كه مشخص كردن اولويتها و درجه اهميت آنها، وظيفه فقيهان دينشناس است. البته مسايل مبهم و مشتبه نيز ممكن است انسان را در انتخاب و تعيين اولويتها دچار ترديد نمايد. مثلا، اينكه الان آيا تحصيل براى من اولويت دارد يا غيرتحصيل؟ چه مقدار از زمانى را كه به تحصيل اختصاص مىدهم بايد به عبادت بپردازم؟ مطالعه براى من بيشتر اهميت دارد يا خواندن نافله؟ صبح زود به پاى درس حاضر شدن بيشتر براى من اهميت دارد يا قرائت قرآن؟ ورزش بيشتر براى من اهميت دارد يا استراحت؟ و ... . تمام اينها مسايل خاص خود را دارد كه انسان بايد بر اساس آن زندگىاش را برنامهريزى كند.
اخلاق سالكان
امام صادق علیه السلام: يَا اِبْنَ جُنْدَب، صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَ اعْطِ مَنْ حَرَمَكَ و اَحْسِنْ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَيْكَ و سَلِّمْ على مَن سَبَّكَ و اَنْصِفْ مَن خاصَمَكَ وَ اعْفُ عَمّنْ ظَلَمَكَ كما اَنَّكَ تُحِبُّ اَنْ يُعفى عَنْكَ فَاعْتَبِرْ بعَفْوِ اللّهِ عَنْكَ اَلا تَرى اَنَّ شَمْسَهُ اَشْرَقَتْ عَلَى الأَبْرارِ و الفُجّارِ و اَنَّ مَطَرَهُ يَنْزِلُ عَلَى الصّالحينَ و الخاطِئينَ.
عكسالعمل انسان در مقابل رفتار ناشايست ديگران، از چند حالت خارج نيست: يا رفتارى بدتر نسبت به آنها انجام مىدهد؛ يا مشابه خود آنها رفتار مىكند؛ يا چشمپوشى مىكند؛ يا نه تنها آن رفتار بد را ناديده مىگيرد، بلكه حتى كار بهترى هم در رابطه با آنها انجام مىدهد.
بديهى است در نظام اخلاقى و ارزشى اسلام، حالت اول ارزش منفى دارد؛ يعنى ظلم به ديگران به طور قطع و يقين مذموم است. رفتار دوم، يعنى مقابله به مثل، در مواردى مجاز شمرده شده است. و اما چشمپوشى از رفتار ناشايست ديگران و يا انجام رفتارى بهتر نسبت به آنها از ارزش بسيار بالايى برخوردار است. در قرآن نيز دستورى كلى در ارتباط با كسانى كه رفتار نامناسب دارند، بيان شده است: اِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ؛ رفتار بد ديگران را به وسيله كار بهتر دفع كن. اين آيه در دو جاى قرآن آمده است، كه در يك جا در ادامه آن مىفرمايد:فَإِذَا الَّذِي بَيْنَك و بَيْنَه عَداوَة كَأَنَّه وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛ تا همان كسى كه با تو بر سرِ دشمنى است، گويى دوست و خويش تو گردد.
خوشرفتارى در مقابل رفتار بد ديگران، علاوه بر اينكه اوج ارزش اخلاقى است، انگيزهاى را هم در طرف مقابل براى كسب اين ارزش اخلاقى ايجاد مىكند. در دستگاه ارزشى اسلام، رفتارهاى انسان از نظر ارزشى داراى مراتب و درجات مختلفى است. اين ارزش، گاهى در حد خنثى است و گاهى در حد مثبت، آن هم با درجات متفاوت. مثلا، در مورد رفتار بد ديگران، گاهى اگر انسان مشابه همان كار را نسبت به آنها انجام دهد، از نظر ارزشگذارى خنثى و در حد صفر است؛ يعنى نه ارزش منفى دارد و نه ارزش مثبت. اما عمل كسى كه در مقابل رفتار بد ديگران نه تنها مقابله به مثل نمىكند، بلكه رفتار بهترى هم نسبت به آنها انجام مىدهد، داراى ارزش مثبت است.
پی نوشت:
کتاب پندهاى امام صادق(عليه السلام) براى رهجويان صادق - آيتاللّه محمدتقى مصباح يزدى - تدوين و نگارش:محمدمهدي نادري قمي
متن کامل کتاب را میتوانید در سایت پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مصباح یزدی بخوانید.