هر تجاوزی جنگ نیست!
تجاوز بد است ولی هر جنگی هم از طرف هر کسی تجاوز نیست، ممکن است تجاوز باشد و ممکن است جوابگویی به تجاوز باشد، چون جواب تجاوز را گاهی باید با زور داد یعنی راهی غیر از زور برای جواب دادن به تجاوز نیست.
اسلام و صلح
دین البته باید طرفدار صلح باشد؛ قرآن هم می گوید: «وَ الصُّلحُ خَیر..» نساء 128؛ اما در آنجا که طرف حاضر به همزیستی شرافتمندانه (صلح) نیست و به حکم اینکه ظالم است می خواهد به شکلی شرافت انسانی را پایمال کند ما اگر تسلیم بشویم ذلت را متحمل شده ایم.
اسلام می گوید: صلح، در صورتی که طرف آماده و موافق با صلح باشد؛ اما جنگ، در صورتی که طرف می خواهد بجنگد.
جنگهای صدر اسلام
مسلمین که می آمدند بجنگند می گفتند: ما با توده های مردم جنگی نداریم، با حکومت ها می جنگیم برای اینکه توده ها را از ذلت و بردگی این حکومت ها نجات دهیم.
یک وقت است مثلا ما به مردمی می گوییم که بیایید رسم و عادت مخصوص ما را بپذیرید. ممکن است بگویند چرا ما رسم شما را بپذیریم؟ رسم خودمان را می پذیریم. اما یک وقت می گوییم بیایید این چیزی را بپذیرید که نه مال ما و نه مال شما، بلکه برای همه است. خدایی خدای همه مان را بپذیریم.
فرمود: «..تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَکُمْ..» - آل عمران 64
جنگ دفاعی
اگر جنگی برای دفع تهاجم باشد؛ دیگری به سرزمین ما تهاجم کرده است، به مال و ثروت ما چشم دوخته است، به حریت و آزادی و آقایی ما چشم دوخته و میخواهد آن را سلب کند و آقایی خود را به ما تحمیل کند. اینجا دین چه باید بگوید؟ آیا باید بگوید که جنگ مطلقا بد است؟! ما طرفدار صلحیم؟! این سخن مسخره است! حریف دارد با ما می جنگد و ما با کسی که به ما تهاجم کرده نجنگیم به بهانه صلح؟!
این صلح نیست، تسلیم است!
این معنایش این است که ما طرفدار ذلت هستیم و نه صلح!
جنگ یا تجاوز
آیا جنگ مطلقا بد است، حتی در مقام دفاع از یک حق؟ پس باید مورد و منظور جنگ را به دست آورد. یک وقت است که جنگ تهاجم است، یعنی فرد یا ملتی چشم طمع به حقوق دیگران مثلا به سرزمینی دیگر می دوزد، چشم طمع به ثروت مردمی دیگر می¬دوزد و یا اینکه تحت تاثیر جاه طلبی و برتری طلبی ادعا می کند که نژاد من فوق همه نژادها است و باید بر همه حکومت کند.
این هدفها هدفهای نادرست است. جنگی که به خاطر تصاحب سرزمین یا ثروت مردمی باشد و یا به خاطر تحقیر مردمی؛ این را می گویند «تهاجم» و این جنگ مسلما بد است.
اسلام و صلح
دین البته باید طرفدار صلح باشد؛ قرآن هم می گوید: «وَ الصُّلحُ خَیر..» نساء 128؛ اما در آنجا که طرف حاضر به همزیستی شرافتمندانه (صلح) نیست و به حکم اینکه ظالم است می خواهد به شکلی شرافت انسانی را پایمال کند ما اگر تسلیم بشویم ذلت را متحمل شده ایم.
اسلام می گوید: صلح، در صورتی که طرف آماده و موافق با صلح باشد؛ اما جنگ، در صورتی که طرف می خواهد بجنگد.
فرق اسلام و مسیحیت
می گویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمی از جنگ در آن نیست. اما ما می گوییم اسلام این افتخار را دارد.
مسیحیت که جهاد ندارد چون هیچ چیز ندارد تا قانون جهاد هم داشته باشد. در مسیحیت که چیزی نیست؛ چهارتا دستور اخلاقی است. این که دیگر جهاد نمی خواهد. اما اسلام آمده است تا جامعه تشکیل بدهد.
مسیحیت دایره اش محدود است اما اسلام دایره اش وسیع است. اسلام تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد، قانون اجتماعی دارد، قانون اقتصادی دارد، قانون سیاسی دارد. آمده برای تشکیل جامعه و دولت، چطور می تواند ارتش نداشته باشد؟!
مطلق و مقید در آیات جهاد
در قرآن یکجا مثلا داریم: «قَاتِلُوا الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ..» این مردمی که به خدا و به هیچ دین حقی ایمان ندارند، با اینها بجنگید. ولی در آیه دیگر داریم: «..وَ قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» - بقره 190 با آنان که با شما می جنگند بجنگید.
مطلق را باید حمل بر مقید کرد و با کمک آیات دیگری که در قرآن داریم که موارد مشروعیت جهاد را ذکر می کند می فهمیم که مقصود مطلق نیست. موارد مشروعیت جهاد کجاست؟ مثلا از جمله این است که آن طرف بخواهد با شما بجنگد و یا یک قومی را تحت ظلم و شکنجه خودش قرار داده باشد و.. باید همه آیات مربوط به جهاد را جمع کنیم و روی هم بریزیم و ببینیم چه از اینها در می آید.
قاعده مطلق و مقید
یک فرمان و یک قانون (ولو قوانین بشری از طرف یک آمر بشری) ممکن است در یکجا مطلق بیان شود و در جای دیگر همین قانون مقید بیان بشود و ما می¬دانیم که صادر کننده این فرمان و یا جاعل این قانون از هر دو یک مقصود دارد. حالا آیا باید آن مطلق را بگیریم و بعد بگوییم این مقید که ذکر شده به یک علت خاصی بوده است یا اینکه آن مطلق را حمل بر این مقید بکنیم، یعنی مقید را بگیریم؟
قاعده اقتضا می کند که مطلق را حمل بر مقید بکنیم؛ یعنی بگوییم آنجا هم که مطلق را ذکر کرده مقصود همین مقید بوده است.
مشروعیت جنگ
مساله اول درباره اصل مشروعیت جهاد است. آیا صحیح است در متن یک دین و قانون آن، جنگ وجود داشته باشد؟ معترض می گوید: نه. دین همیشه باید مخالف بدیها باشد، پس باید مخالف جنگ یعنی طرفدار صلح باشد.
مسیحیها اینجور تبلیغ می کنند ولی این حرف سست و بی اساس است.
فلسفه و هدف جهاد
اسلام جهاد را برای چه وضع کرده است؟ از جمله مواردی که مسیحیان فوق العاده علیه اسلام تبلیغ می کنند، همین است. می گویند اولا چرا چنین ماده قانونی در دین اسلام وجود دارد و ثانیا جهاد با اصل عمومی آزادی عقیده مغایرت دارد و تمامی جهادهای اسلام، تحمیل عقیده بوده و اسلام به زور تحمیل شده است!
صلح و سازش
بطور کلی اسلام به مساله صلح اهمیت می دهد:
«الصُّلْحُ خَيْرٌ..» - نساء 128
»يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً..» - بقره 208
»ففَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْکُمُ السَّلَمَ..» - انفال 61
لا اکراه فی الدین
در کار دین اجبار وجود ندارد. می فرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ..» - نحل 125
مردم را بخوان به سوی پروردگارت. با چه؟ با زور؟ با شمشیر؟ نه؛ با حکمت، منطق، برهان و با موعظه نیک.
و می فرماید: « وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ..» - کهف 29
هر که دلش می خواهد ایمان بیاورد؛ هر کس هم دلش نمی خواهد کافر باشد. پس ایمان و کفر اختیاری است و اجباری در کار نیست.
پس اسلام نمی¬گوید باید به زور اینها را وارد اسلام کرد! این آیات می گوید که هدف اسلام از جهاد، اجبار به اختیار اسلام نیست.
امر به معروف مصداق دفاع از حقوق انسانی
ممکن است کسی از نظر شخص خودش، مورد تجاوز قرار نگیرد، خیلی هم محترم باشد و از نظر حقوق مادی ملت هم مورد تجاوز قرار نگرفته باشد اما از نظر ایده های انسانی حقی مورد تجاوز قرار گرفته باشد.
کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند؛ از چه دارد دفاع می کند؟ از حق شخص خودش؟! از حق اجتماع؟! نه، به حق مادی مربوط نیست. از یک حق معنوی که به انسانها تعلق دارد دفاع می کند و چون دفاع از حقوق انسانها است در نتیجه مقدس است.
حقوق انسانیت
آیا چیزی که دفاع از آن مشروع است منحصر است به اینکه حقوق خودی یک فرد و یا حقوق خودی یک ملت از میان برود؟! یا برخی امور که جزء حقوق انسانیت است را نیز شامل می شود؟
اگر حق انسانیت در یک موردی مورد تهاجم قرار بگیرد جنگیدن به عنوان دفاع از حقوق انسانیت مطرح می شود و کسی نمی تواند بگوید به من چه! این حرف درستی نیست.
ملاک تقدس دفاع؛ دفاع از حق است و چه فرقی است میان حق فردی و حق عمومی و انسانی؟! بلکه حقوق انسانی مقدس تر است.
آیا مظلوم اگر تقاضای کمک کرد؛ کمک کردن بر ما واجب یا جایز است، یا حتی اگر تقاضای کمک هم نکند بر ما جایز بلکه واجب است؟
اسلامی می گوید؛ لزومی ندارد تقاضای کمک کند؛ همین قدر که در واقع این مظلوم، مظلوم باشد که این ظلم یک سد و مانعی در برار سعادت او بوجود آورده است؛ باید به کمک او رفت.