
لزوم درک و ضرورت عمل سیاسی
هر فردی از افراد جامعه باید در مورد مسائل سیاسی جامعه خود و جامعه جهانی پیرامون، اطلاعات کامل داشته باشد و برای هر روحانی و عالم حوزوی این لزوم به طریق اولویت ثابت است.
روحانیت به عنوان سکاندار و هدایتگر انقلاب اسلامی، باید درک سیاسی از اوضاع داشته باشد و متناسب با آن درک، عمل سیاسی لازم را انجام دهد.
رهبر عزیز می فرمانید:
"امروز، دیگر مثل سابق نیست كه علما بروند كنج خلوتی را پیدا كنند و باخیال راحت، در آنجا درس بخوانند. نه، عالمی كه فردای این مملكت احتیاج دارد، باید با مسایل زندگی و مسایل روز آشنا باشد. سیاست و فهم سیاسی و جهتشناسی سیاسی، جزو شۆون عالم است. "[1]
شئونات یک عالم، شئونات بسیار مهمی است که یک عالم و کسی که در این راستا قدم برداشته است باید به آن ها ملتزم باشد. فهم و درک ساسی آنقدر مهم و ضروری ست که مقام معظم رهبر ی، آن را از شئونات یک عالم بر می شمرند.
طلبه امروز دیگر نباید با حجره نشینی و گوشه عزلت گزینی، فقط و فقط درس بخواند. دیگر نمی توان با بی اطلاعی از مسائل روز، به درس فکر کرد و مسیر تحصیل را بدون تفکر و تعقل در مورد آنچه پیرامونش می گذرد، طی نمود.
البته درس خواندن و تحصیل عمیق، طلبه را از نظر مبنایی آماده می کند اما باید حضور دائم در جامعه و در مسائل سیاسی داشته باشد تا بتواند با تلفیقی از آنچه تحصیل حوزوی به او داده و آگاهی از مسائل سیاسی روز، نقش هدایتگری خود را ایفا کند.
" اگر چه درس خواندن و آشنایی به معارف و خودسازی و پرداختن به درون و باطن خود، یكی از فرایض مهم، بلكه مهمترین فرایض است؛ اما این فریضهی مهم، نبایستی ما را از جریاناتی كه در كشور میگذرد و وظایفی كه در مقابل این جریانات داریم و نیز از حضور در صحنههای اجتماعی و كمك به پیشرفت انقلاب و شناخت توطئههای دشمنان انقلاب و پیگیری شیوههایی كه این توطئه ها را خنثی میكند و لبیك گفتن به نیازهای عمومی جامعه و رفتن در جبهههای خطر و احیاناً جانبازی كردن و جان دادن، غافل كند.
ما نمیگوییم كه شما به یك مدرسه بروید و درس بخوانید و فقط در و دیوار مدرسه و كتاب درس و استاد را ببینید و دیگر كارتان به سیاه و سفید آنچه كه در این برههی عظیم حساس در این مملكت میگذرد، نباشد. نه، ما چنین توصیهیی نمیكنیم؛ بلكه توصیه میكنیم كه شما شیران روز و راهبان شب باشید."[2]
حوزه دارای دو جایگاه است؛ یکی در جایگاه عضویت این انقلاب و جامعه که باید به عنوان یک عضو ارشد، از مسائل سیاسی و جریانات جاری اطلاعات و آگاهی کافی داشته باشد.
هر عضوی از یک مجموعه باید نسبت به مسائلی که در آن مجموعه می گذرد آگاهی و اطلاع داشته و درک لازم را بدست آورند. جامعه و انقلاب نیز که به عنوان یک مجموعه از تمام اعضای خود انتظار چنین درک و آگاهی را دارند.
جایگاه دوم حوزه جایگاه مرجعیت سیاسی ست. مردم به حوزه به عنوان یک نقشه راه می نگرند و در موقعیت های سیاسی مختلف منتظر سیاست منتخب حوزه هستند تا آن ها نیز همان سیاست را دنبال کنند. پس حوزه با توجه به چنین جایگاه مهمی باید درک سیاسی لازم را داشته باشد تا بتواند در بزنگاه های متفاوت، نقش روشنگری و بصیرت دهی خود را برای مردم ایفا کند.
پس حوزه باید علاوه بر دروس روزمره خود، دروس و برنامه هایی را برای تقویت تحلیل سیاسی طلاب داشته باشد. یعنی باید در داخل حوزه این لزوم حس شود؛
مقام معظم رهبری این خلاء را گوشزد می کنند و این مسئولیت را بر دوش مسئولان حوزه می گذارند؛
"یكی دیگر از كارهایی كه در حوزه لازم است و حوزه با خلأ آن روبهروست، این است كه مسۆولان و اكابر و شخصیتها و رهبران حوزه ـ مثل مراجع تقلید و مدرّسان بزرگ و شورای مدیریت و امثال اینها ـ باید كاری كنند كه در داخل حوزهی علمیه، درك از مسایل جاری عالم و قدرت تحلیل و فهم این مسایل، در عالیترین سطح خودش در كشور وجود داشته باشد.
یعنی ما باید كاری بكنیم كه حوزهی علمیه، قادر باشد به وسیلهی یكایك اغلب افرادش ـ حالا نمیگوییم همهی افراد ـ در فضای عمومی كشور، بینش درست سیاسی و فهم مسایل جاری را، در اختیار دیگران بگذارد و مردم را هدایت كند و پیش ببرد."[3]
هیچ گاه سیاست از مردم و جامعه ما جدا نبوده و نخواهد بود. سیاست با این مردم عجین شده و آگاهی سیاسی مردم همیشه به داد این انقلاب رسیده است. اگر بینش سیاسی مردم نبود، انقلابی نبود و اگر درک سیاسی مردم نبود در جنگ پیوزی بدست نمی آمد.
حوزه و روحانیت هم سیاسی اند و باید با حفظ رابطه خود با مردم به آن ها نیز بینش سیاسی دهند.
"در جمهوری اسلامی، آحاد مردم سیاسیند. اصلاً نظام اسلامی، مردم را سیاسی میسازد. همه باید سیاسی باشند. آدمی كه بگوید، من به سیاست كاری ندارم و اهل سیاست نیستم، در جامعهی اسلامی، از ارزش بالایی برخوردار نیست ...
سیاست، یعنی جریان ادارهی كشور؛ یعنی شما كه در این اتوبوس نشستهاید، بدانید این ماشین میخواهد شما را كجا ببرد.
فلان جا كه میخواهد نگه دارد، آیا آب و آبادانی است، یا گرگ بیابانی؟ آیا كسانی از سرنشینان ماشین حق دارند بگویند، چه كار داریم كه حالا ما را كجا میبرد؟ این، معنایش خط بطلان كشیدن بر حیثیت و شخصیت وجودی خود انسان است.
در جامعهی اسلامی، همه باید سیاسی باشند؛ همه باید بدانند كه این جامعه، كجا میرود؛ همه باید قدرت تحلیل داشته باشند؛ همه باید بدانند كه دوستان و دشمنان، چه كسانی هستند؛ دوستان، چه توقعاتی دارند؛ دشمنان، چه تهدیدهایی دارند؛ در مقابل دشمن، چه باید كرد ...
اگر مردم ما نمیدانستند، اگر مردم ما سیاسی نبودند، این جنگ شكست میخورد. اگر مردم ما سیاسی نبودند، از اول انقلاب، توطئههای ضد انقلاب، ده بار به ثمر میرسید.
پس، در جامعهی اسلامی، همه و از همه بیشتر، طلاب و روحانیون و علمای دین، سیاسیند؛ چون شأن و نقش اینها بالاتر است. از سیاست، نباید اجتناب و دوری كنید.
هر كسی هم كه در دستگاه حوزهی علمیه، از سیاست اجتناب میكند، این را یك ارزش نباید بداند."[4]
پی نوشت ها :
[1] سخنرانی در دیدار با علما و روحانیون قاین، 3/1/66.
[2] سخنرانی در دیدار با خواهران طلبه حوزه علمیه مسجد سلیمان، 4/6/61
[3] سخنرانی در دیدار با نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، 4/11/69.
[4] سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه مشهد، 10/6/67.
منابع:
بیانات مقام معظم رهبری