جهاد سه گونه است:
1-جهاد اصغر که نبرد با دشمن بیرونی در میدان جنگ است.
2-جهاد اوسط که درگیری درونی انسان با خویش بر سر مسائل اخلاقی است؛ مانند جنگ میان عدل و ظلم، حق و باطل، صدق و کذب، حسن و قبح و... بسیاری از مردم این جنگ را جاد اکبر می پندارند؛ زیرا غالب آنها در همین حد می مانند و توانایی دسترسی به بالاتر از آن را ندارند؛ ولی برای سالکان کامل، پایان راه این نیست که انسان، عادل و پرهیزکار و لایق بهشت شود.
3-جهاد اکبر که نبردی میان عقل و عشق است، نه نبرد عقل و شهوت یا عقل و غضب.
در این جنگ عقل می گوید: «من حق را می فهمم. عشق پاسخ می دهد: فهمیدن حق کافی نیست؛ بلکه باید حق را مشاهده نمود. عقل می گوید: بهشت و دوزخ موجودند. عشق می گوید: صِرف علم به وجود آنها کافی نیست؛ بلکه باید بهشت و دوزخ را اکنون دید. کسی که وجود دوزخ را با برهان ثابت می کند، حکیمی عاقل است، نه عارف. قرآن می فرماید: (کَلاّ لَو تَعلمون عِلمَ الیَقین * لَتَرونَها عِلمَ الیَقین* ثُم لَترونها عِین الیَقین..) - تکاثر، آیات 5 / 7 »
بنابراین، جهاد اکبر نبردی دیگر است. میدان مبارزه بین حصول و حضور و ذهن و عین؛ شهادت طلبی عاشقانه می خواهد، نه عاقلانه و حکیمانه؛ همچون ابراهیم خلیل علیه السلام که در جهاد عاشقانه خویش از هیچ چیز، حتی آتش نمرود نهراسید؛ زیرا در اینگونه موارد عقل فتوا به تقیه و احتجاب می دهد، ولی عشق فرمان قیام و جهاد صادر می نماید. نهضت خونین سالار شهیدان، نمونه والا و راستین جهاد اکبر به شمار می رود.
آن حضرت عملا فرمودند: در این زمانه گوش مردم از شنیدن سخنان عالمانه خسته شده است و اندیشه حصولی خواهانی ندارد؛ اکنون آنچه جایش خالی است و جهان انتظار آن را می کشد، انگیزه است؛ انگیزه ای برخاسته از عشق و عاطفه، نه صِرف عقل و منطق. سالار شهیدان، اندیشه مردم را با انگیزه عاشقانه هماهنگ نمود و عقل جهان بین را در پرتو نور عشق احیا کرد.
عقل، مانند ماه است و ماه در دو حالت بی فروغ می شود؛ گاهی شب ها سایه زمین بر ماه می افتد و مانع رسیدن نور خورشید به آن می شود و در نتیجه، ماه تاریک می شود. در این حالت گفته می شود: ماه را ظل گرفته و منخسف شده است. گاهی نیز در روز که خورشید می تابد نور ماه دیده نمی شود و نور ناچیز آن در کنار شعاع درخشان خورشید به چشم نمی آید.
عقل کسی که گرفتار بدمستی شده و زمام کار را به دست شبهه و شهوت سپرده، در حالت انخساف (خسوف) است. وقتی شهوت و غضب بر عقل سایه افکند، انسان حق را نمی فهمد و عقل کسی که شیدای حق شد، تحت الشعاع نور عشق قرار می گیرد و هرگز خورشید فروزان عشق، عقل را زیر سایه خویش محو و نابود نمی کند، بلکه از موضعی بالاتر آن را تحت الشعاع قرار می دهد.
عقل تا جایی که به سود صوری انسان باشد او را همراهی می کند، اما در هنگامه دفاع از اسلام و ایثار مال و نثار جان، عقل توانایی همراهی با مجاهد نستوه را ندارد. تنها عشق می تواند رنج فداکاری و خطر شهادت را به امید لقاء و دیدار الهی برای مبارزان راه حق آسان کند. این است که امام حسین علیه السلام بزم کربلا را در صدر اسلام رقم می زند و به دنبال آن، صحنه دفاع مقدس هشت سساله را در تاریخ معاصر قلم می زند.
منبع: شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، آیت الله جوادی آملی، انتشارات اسراء، چاپ اول، بهمن 1381