مدرسه علمیه الغدیر

چرا حسین علیه السلام فراموش نمی شود؟

شناسه خبر : 82633

1398/07/29

تعداد بازدید : 849

چرا حسین علیه السلام فراموش نمی شود؟

اهمّيّت تاريخ زندگى امام حسين عليه السلام كه به صورت يكى از شورانگيزترين حماسه‏هاى تاريخ بشريّت درآمده، نه تنها از اين نظر است كه‏ همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليون‏ها انسان را در اطراف خود بر مى‏انگيزد و مراسمى پرشورتر از هر مراسم ديگر به وجود مى‏آورد، بلكه اهمّيّت آن بيشتر از اين جهت است كه: هيچ‏گونه «محرّكى» جز عواطف پاك دينى و انسانى و مردمى ندارد و اين تظاهرات پر شكوه كه به خاطر بزرگداشت اين حادثه تاريخى انجام مى‏گيرد، نيازمند هيچ مقدّمه چينى و فعّاليّت‏هاى تبليغاتى نيست و از اين جهت در نوع خود بى‏نظير است.

اغلب ما اين حقيقت را مى‏دانيم، ولى نكته‏اى كه براى بسيارى (به خصوص متفكّران غير اسلامى) هنوز به درستى روشن نشده و همچنان به صورت معمّايى در نظر آنها باقى مانده اين است كه:

چرا اين قدر به اين حادثه تاريخى كه از نظر «كمّيّت و كيفيّت» مشابه فراوان دارد، اهمّيّت داده مى‏شود؟ چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوه‏تر و پرهيجان‏تر از سال پيش، برگزار مى‏گردد؟

چرا امروز كه از «حزب اموى‏» و دار و دسته آنها اثرى نيست و قهرمانان اين حادثه مى‏بايست فراموش شده باشند، حادثه كربلا رنگ ابديّت به خود گرفته است؟!

پاسخ اين سؤال را بايد در لابه‏لاى انگيزه‏هاى اصلى اين انقلاب جستجو كرد همه مى‏دانيم هنگامى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به عنوان رهبر يك انقلاب فكرى و اجتماعى، براى نجات بشريّت از انواع بت پرستى و خرافات، و آزادى انسان‏ها از چنگال جهل و بيدادگرى قيام كرد و قشرهاى ستمديده و حق‏طلبى را كه مهمترين عناصر تحوّل بودند، به گرد خود جمع نمود، در اين موقع مخالفان اين نهضت اصلاحى كه در رأس آنها ثروتمندان بت پرست و رباخوار مكّه بودند، صفوف خود را فشرده ساخته، براى خاموش كردن اين ندا، تمام نيروهاى خود را به كار گرفتند ولى در پايان كار، در برابر عظمت و نفوذ خيره كننده اسلام به زانو درآمده، سازمانشان به كلّى از هم پاشيد.

بديهى است اين از هم پاشيدن‏ به معناى‏ ريشه كن شدن‏ و نابودى آنها نبود يعنى فعّاليّت‏هاى ضدّ اسلامى صريح و آشكار خود را به فعّاليّت‏هاى پشت پرده و تدريجى‏ تبديل نموده و در انتظار فرصت بودند.

بنى‏اميّه‏ پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله براى ايجاد يك‏ جنبش ارتجاعى‏ و سوق مردم به دوران قبل از اسلام، كوشيدند زمينه را براى يك «قيام جاهلى‏» آماده ساخت.

از جمله اين‏كه:

1- مسأله‏ نژاد پرستى‏ كه اسلام خطّ قرمز روى آن كشيده بود دوباره به دست بعضى از خلفا زنده شد و نژاد «عرب» برترى خاصّى بر «موالى» (غير عرب) يافتند.

2- تبعيض‏هاى گوناگون‏ كه با روح اسلام به هيچ وجه سازگار نبود، آشكار گشت و«بيت المال» كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به طور مساوى در ميان مسلمانان تقسيم مى‏شد، به صورت ديگرى در آمد و امتيازات بى‏موردى به عدّه‏اى داده شد و امتيازات طبقاتى بار ديگر احيا گرديد.

3- پست‏ها و مقامات‏ كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بر اساس لياقت و ارزش علمى، اخلاقى و معنوى به افراد داده مى‏شد، به صورت قوم و خويش بازى درآمد، و در ميان اقوام و بستگان بعضى از خلفا تقسيم شد.

قيافه اين جنبش ضدّ اسلامى به قدرى آشكار بود كه رهبرى‏كنندگان آن نيز نمى‏توانستند آن را مكتوم دارند و اگر يزيد هنگام مشاهده سرهاى آزاد مردانى كه در كربلا شربت شهادت نوشيدند، مى‏گويد:

«اى كاش نياكان من كه در ميدان بدر كشته شدند، در اين‏جا بودند و منظره انتقام گرفتن مرا از بنى‏هاشم مشاهده مى‏كردند ...!».

همه اينها شواهد گويايى بر ماهيّت اين جنبش «ارتجاعى و ضدّ اسلامى‏» بود و هر قدر پيش‏تر مى‏رفت، بى‏پرده‏تر و حادتر مى‏شد.

آيا امام حسين عليه السلام در برابر اين خطر بزرگ كه اسلام عزيز را تهديد مى‏كرد و در زمان «يزيد» به اوج خود رسيده بود، مى‏توانست سكوت كند و خاموش بنشيند؟

اين است چهره حقيقى قيام حسين عليه السلام‏ و از اين‏جا روشن مى‏شود كه چرا نام و تاريخ امام حسين عليه السلام هرگز فراموش نمى‏شود. او متعلّق به يك عصر و يك قرن و يك زمان نبوده، بلكه او و هدفش جاودانى است.

 

او در راه حقّ و عدالت و آزادگى، در راه خدا و اسلام، در راه نجات انسان‏ها و احياى ارزش‏هاى مردمى، شربت شهادت نوشيد؛ آيا اين مفاهيم هيچ‏گاه كهنه و فراموش مى‏گردد؟

 

 

  کتاب «فلسفه شهادت» - نویسنده: ناصر مکارم شیرازی