اعتقادات را در کودکی برای فرزند، به هیچ وجه نباید طرح کرد و آن گاه که لازم باید، باید بدین ترتیب عمل نمود:
1) رسول و امام (رسالت و امامت)
2) عدل
3) معاد
4) توحید
وجود رسول و امام که می تواند برای فرزند محسوس و ملموس باشد، باید مقدم شمرده شود. می گوییم که: پیغمبر مهربان بود، خدمتگذار خلق بود، چنین و چنان بود. آیا دوست دارید که مثل او باشید؟ یا کسی را که مثل او باشد، دوست می دارید؟ وقتی بچه تصدیق کرد که دوست دارد، کار تعلیم آغاز می شود.
بعدا از عدل و آدمی عادل و با انصاف صحبت می کنیم و نمونه می دهیم و از بدی ظالم و ظلمش بر محیط و مردم می گوییم.
آن گاه از معاد، معادی مثل «کارکردن»، که در آخر وقت «مزد گرفتن» را به دنبال دارد و خوب فهمیدن درس که قبول شدن در امتحان را نتیجه می دهد.
بعد توحید را مطرح می کنیم؛ آن هم خداوند یکتا در حد معرفی آثار قدرتش، آثار رحمتش که برای کودک قابل فهم باشند (آثار قابل فهم باشند، نه خدا، که خدا را بهلفطره می شناسد و قبول دارد. نقش خدا در طبیعت، در وجود او، در مهربان کردن دل مادر، در هماهنگی موجودات طبیعی برای رشد یک گیاه و برای زندگی یک پرنده، مطرح گردد.)
ممکن است بعضی جاها فهمش برای کودک سنگین باشد، باید به طور کلی آن را بگوییم ولی توضیحش را وعده بدهیم که بعدها خواهیم گفت.
منبع:
گامی در مسیر تربیت اسلامی – ج1
اصول آموزش دینی کودکان و نوجوانان