انسان مُدرن و تبلیغ دین

شناسه نوشته : 24121

1396/12/09

تعداد بازدید : 570

چگونگی تبلیغ در دنیای معاطر و مخاطبان کنونی

شئون مبلغان دینی

ما در مقام مبلغان دین شئونی داریم که شایسته بررسی و توجه اند. در تبلیغ چه چیزی را هدف خود قرار می دهیم؟ هدف پیامبران چه بوده است؟  پاسخ به این دو پرسش خیلی مهم است. ما گمان می کنیم که پیامبران آمده اند تا همه انسان ها خوب و سعادتمند شوند؛ اما چنین هدفی در کار نیست. دست کم، ایم مطلب از قرآن فهمیده نمی شود.پیامبران آمده اند تا فضایی را بیافرینند و مقدمات و زمینه ای را تمهید کنند که انسان ها از روی آگاهی و آزادی، حقیقتی را بفهمند و در برابر آن موضعگیری کنند.

اگر این حقیقت را بپذیرند مومن اند و اگر انکار کنند، کافر. پس فضا سازی و مقدمه چینی برای انتخاب آزادانه، هدفی است که قرآن برای اهداف و اعمال تبلیغی پیامبران تصویر می کند.

 

مروری بر لوازم کار تبلیغی

 

لحاظ عقلانیت و تعبد گریزی

از ویژگی هایی که برای انسان متجدد برشمردیم، عقل گرایی است.عقلانیت معانی متعددی دارد. در علوم جدید یعنی استدلال پذیری. به عبارت دیگر سخن هیچ کس ، حجت تعبدی نیست. پذیرفتن سخن دیگران تابع معیارهای عینی است و با تجربه است که درباره هر سخنی داوری می شود. در نتیجه باید در گزینش شیوه و محتوای تبلیغ به شیوه تعبد گریزی حداکثری عنایت داشته باشیم.

اگر ما در مقام تبلیغ و دعوت به دین با کسانی مواجهیم که ویژگی های تجدد در آن ها برجسته است، باید در ابتدا حتی الامکان مطالبی را گزینش کنیم که قابل استدلال اند و جنبه ی تعبدی آنها کم است. به عبارتی دیگر، مطالبی را بیان کنیم که به تعبد چندان نظر ندارند و بیشتر با دلیل پیش می روند.، تا جایی که ممکن است باید استدلالی پیش برویم. هرگاه خود تعبد به صورت استدلالی جایگاهی پیدا کرد می توان پای آن را نیز به میدان باز کرد.اگر بخواهیم از همان آغاز سراغ مطالب تعبدی برویم، تأثیر و نفوذی بر مخاطبان نخواهیم داشت.

 

انسجام ونظام مندی محتوای تبلیغ

انسان اساساً از تناقض گریزان است و نمی تواند با تناقض سر کند. ممکن است در پاره ای عقاید او تناقض وجود داشته باشد؛ اما تا وقتی با این تناقض سر می کند که از آن آگاهی و تنبه تفصیلی پیدا نکند. اگر متفطّن شود که عقایدش باهم سازگار نیستند، می کوشد این ناسازگاری و تناقض را از میان بردارد.

در تئوری های معرفت شناسی در باب صدق، دو تئوری وجود دارد: یکی «تئوری مطابقت» و دیگری «تئوری انسجام ». مطابقت همان است که از قدیم در فلسفع ی اسلامی هم مطرح بوده است و بنابرآن سخن و رأیی درست است که مطابق و محکی از آن باشد.

مشکلی که وجود دارد این است که ما به «واقع» دسترسی مستقیم نداریم. آنچه ما «واقع» می پنداریم، خود او هم یک تصور است. لذا برای روشن کردن مطابقت یک سخن با واقعیت، شما باید دو صورت ذهنی را با روشن کردن را باهم مقایسه کنید. به همین دلیل برخی گفته اند که چون ما به واقعیت دسترسی مستقیم نداریم، برای اثبات صدق و کذب باید سراغ ملاک دیگری برویم و آن عبارت است از سازگاری مجموعه یا پاره های معرفت که ما از آن برخورداریم

چگونه می توانیم از پاره های معرفت، که به صدق یکایک اجزای آن اطمینان نداریم، به صدق مجموعه برسیم؟ جواب این است: از انسجام،همخوانی و سازگاری آنها با اندیشه های دیگرمان، به این نتیجه می رسیم؛ یعنی اگر اندیشه ای با اندیشه های دیگرما سازگار بود، صادق است. آرایی که فی حدّ نفسه مظنون و مشکوک اند و دست کم صدق آنها قطعی نیست، وقتی با هم سازگار و همخوان شدند و انسجام درونی یافتند، احتمال صدق آنها بالا می رود.

برای مثال، در حلّ جدول کلمات متقاطع می توانید همین اتفاق را ببینید. وقتی جدول حل می کنیم، باید کلماتی را براساس پرسشهایی که مطرح می شوند در ستونهای عمودی و افقی بگنجانیم. ما ستونها را براساس احتمال پر می کنیم و به درستی آنها اطمینان و یقین نداریم؛ اما وقتی ستونهای عمومی و افقی را پر کردیم و دیدیم که آنچه در دوستون نوشته ایمّ با یکدیگر همخوانی و سازگاری دارند، مطمئن می شویم جوابهای درست همین ها هستند.

در تبلیغ نیز باید به سیستماتیک بودن دین و همخوانی درونی اجزای معرفت دینی توجه کنیم. آنچه ما در مقام تبلیغ بیان می کنیم، باید با عقاید، احکام، اخلاق و زمینه های اجتماعی تا حد ممکن، همخوانی درونی داشته باشد. این همخوانی درونی، زمینه ی پذیرش و قبول مخاطبان را فراهم می کند و ذهن آنها به صورت ناخودآگاه، همخوانی را قرینه ی صدق و صحت محتوای تبلیغی ما فرض می کند. البته این امر نگاهی جامع و کلان می طلبد و عمق بخشیدن به برخی مطالعات و مباحث را اقضا دارد.

مبلغ با مخاطبانی مواجه است که سطوح مختلفی دارند. توانایی ذهنی و فهم آنها متفاوت است. او باید متناسب با هر ذهنیت و سطح مجموعه ای از مطالب مجموعه ای از مطالب را گزینش کند و حتی از یک آموزه و اندیشه، چندگونه بیان در چنته داشته باشد.

پس نظام مندی به این معناست که هم اجزا ارائه شده باهم سازگار باشند و با یکدیگر همخوانی و همراهی کنند هم سطوحی که برای مخاطبان در نظر می گیریم عاری از ناهمخوانی باشند.

 

نقد عقل مدرن و تأکید بر محدودیت معرفتی انسان

دیدگاه انسان جدید با انسان سنتی متفاوت است. انسان سنتی، عقل را دارای شأنی حکایتگر از واقع می دانست؛ اما این حکایتگری را به صورت تام نمی پذیرفت. او معتقد بود که عقل می تواند پاره ای از امور جهان را بشناسد اما شایستگی و توانمندی فهم و شناخت همه ی واقعیت را ندارد. بخش مهمی از واقعیت را باید از طریق وحی و معارف ماورائی شناخت

انسان متجدد، عقل را به گونه ای دیگر می داند.او معتقد است که عقل می تواند تمام واقعیتها و شناختنی های جهان را بشناسد.

تا وقتی مخاطبان خود و انسان های جدید را از محدودیت های عقل آگاه نکنیم نمی توانیم سراغ دین و تعالیمی برویم که بر تعبد تکیه دارند. این نکته بسیار مهمی است. پس باید عقل مدرن را به نقّادی بکشانیم و این کاری نیست که ما به تنهایی بخواهیم انجام دهیم. خود غربی ها نیز در این میدان وارد شده اند.

کسانی مانند "رنه گنون"   "فریتیوف شوان"   "مارتین لینگز" و حسین نصر به صورت مفصل در این باره کار کرده وسخن گفته اند. ما می توانیم از این دستمایه ها استفاده کنیم.  

از آنجایی که انسان جدید خود محور است، باید دین را به گونه ای مطرح کنیم که با نیازهای او تناظر داشته باشد. باید در او احساس نیاز به دین ایجاد شود، حل مشکلات خود را به دست دین ببیند و خود را محتاج وحی بداند.

بنابراین در نگاه انسان جدید، دین می تواند برخی نیازهای انسان را برآورد؛نیازها و مشکلاتی که انسان به تنهایی از پس آن بر نمی آید؛ مانند مشکلات وجودی و نبود آرامش.

متاسفانه مشکلات سیاسی – اجتماعی ما در روزگار حاضر، بسیاری از دینداران را به جدایی دینداری از مسایل اجتماعی راهنمایی کرده است.

اگر می خواهیم این گسست برداشته شود و یک نظام اجتماعی – سیاسی مبتنی بر تعالیم دینی برپا شود، باید ابتدا طرح و حل مشکلات وجودی انسان را به دست دین بسپاریم.

از سویی دیگر باید به نقد سکولاریسم دست زد.سکولاریسم بر آن است که دین نباید و نمی تواند در دوحوزه علم و قراردادهای اجتماعی حضور داشته باشد. از این رو ما باید سکولاریسم را به صورت مستدل و متکی بر وجوه عقلانی مخاطبان عصر جدید، نقد کنیم.

 

زبان و شیوه بیان

 

شناخت وحی

در حوزه های علمیه، متن درسی که موضوع اصلی آن قرآن یا روایات باشد کمتر داریم. ما ده یا دوازده سال و گاهی بیشتر درس می خوانیم در حالیکه یکبار کافی را مرور نکرده ایم؛ بحارالانوار که دیگر جای خود دارد.

اگر هدف ما شناخت وحی است، لازم است ابزار این شناخت را فراهم کنیم ولی نه تا حدی که در شناخت این ابزراها متوقف شویم و هدف اصلی یعنی شناخت وحی را فراموش کنیم.

 

توجه به اختلاف سطح مخاطبان

وقتی مراتب مختلف مردم را کشف کردیم، نوبت به این می رسد که خود را کشف کنیم و ببینیم که ما بیشتر به درد کدام طبقه می خوریم . با کدام سطح بهتر می توانیم کار کنیم.

 

به کارگیری هنر

اگر از این ابزار استفاده کنید، دیگر لازم نیست بسیاری از پیامها را مستقیم بگویید. اساسا تاثیر عمیق هنر در این است که به نحو غیر مستقیم و ناخودآگاه مطالب را منتقل می کند و به همین دلیل تاثیرش ماندگار تر است.

 

 

 

منبع:

کتاب «انسان مدرن و تبلیغ دین» - اثر: معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم

این کتاب در کتابخانه مدرسه علمیه الغدیر تهران (خواهران) جهت مطالعه بیشتر علاقه مندان موجود می باشد.

    نوشته های مرتبط