به وقت شام (دمشق) نوزدهمین فیلم سینمایی ابراهیم حاتمیکیا و یکی از فیلمهای سی و ششمین جشنواره فجر است. فیلم درباره داعش است و به همین دلیل بیشتر بازیگران فیلم عرب هستند. داعش در سال ۲۰۱۴ ادعای خلافت جهان اسلام را مطرح کرد و در سال ۲۰۱۷ از طرف سوریه، عراق و ایران خبر نابودیاش اعلام شد. این فیلم در زمان قدرت داعش و در سوریه میگذرد.
عوامل فیلم:
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
بازیگران : بابک حمیدیان، هادی حجازی فر، پیر داغر، خالد السید، رامی عطا الله و محمد شعبان
محصول موسسه فرهنگی رسانه ای اوج
خلاصه داستان:
یونس (هادی حجازی فر) به همراه علی (بابك حميديان) فرزندش مامور می شوند تعدادی از مردم باقیمانده شهر تدمر را با هواپیمای مسافربری به دمشق برسانند. در این پرواز علاوه بر مردم تعدادی از اسرای داعشی هم حضور دارند. با شورش اسرا کنترل هواپیما به دست داعشی ها می افتد.
نقد فیلم
فیلم با یک عملیات انتحاری آغاز میشود و از آغاز، هدف پایانی نمایش داده می شود؛ اینکه فیلم قرار است بر حول محور یک عملیات انتحاری بزرگ بگذرد که توسط داعش طراحی شده است. همانطور که در دیالوگ سکانس های ابتدایی فیلم، با دیدن هلی شات توسط سرباز عرب گفته می شود که احتمالا داعش قصد انجام کار بزرگی را دارد.
شخصیت پردازی تا حدودی به درستی انجام شده؛ به عنوان مثال در بین داعشی ها نیز دسته بندی صورت گرفته و از هر گروه نماینده ای گذاشته شده است. داعشی های جهادی و تبلیغاتی که فیلم بیشتر حول محور نمایش تبلیغاتی داعش می گذرد. آن خلبان زن داعشی که قبلا خواننده راک بوده و چندین بار خودکشی کرده است، هویت برخی ملحف شدگان به این گروهک تکفیری وحشی را به خوبی نشان می دهد. کسی که ذهنی پوچ و بی هدف دارد برای عملیات انتحاری انتخاب می شود.
شاید اینگونه به نظر بیاید که شخصیت ها به نوعی صفر و صدی هستند یعنی یک طرف شخصیت های مثبت در مقابل طرف دیگر یعنی شخصیت های منفی قرار گرفته اند و بدین جهت هیچ کنش رفتاری و ایدئولوژیکی بین آنها شکل نمی گیرد (مانند آنچه در آژانس شیشه ای شاهد آن بودیم).
ریچارد گیل در کتاب "Mastering English Literature" دو نوع زبان را معرفی می کند؛ یکی زبان فیزیکی که می تواند دیده یا شنیده شود و دوم زبان ذهنی که مخاطب اثر می تواند از زبان فیزیکی استنباط کند.
باید به این نکته توجه کرد که این فیلم بیشتر از آنکه یک فیلم دیالوگ محور باشد یک فیلم اکشن است؛ اما با این حال در جایی از فیلم تا حدودی توانسته احساس دو گانه نقش های خاکستری را نشان دهد و آن در سکانسی است که اسیران داعشی در هواپیما میخواهند نماز جماعت را در اول وقت بخوانند و می بینیم که برخی از مسافران هواپیما میخواهند با آنها همراهی کنند و یا در سکانسی که رهبر داعشی به قرآن قسم میخورد تا با کاپیتان پرواز بر سر زنده ماندن اسیران معامله کند و تا آخر می خواهد بر سر این عهد خود بماند.
از طرفی در ساخت فیلمی که موضوع و مساله اصلی آن داعش است، آن هم داعشی که هیچ جنبه مثبتی از آن نمی توان ساخت فلذا قسمت بد داستان را به خود اختصاص می دهد و نمی شود انتخاب دیگری داشت و شخصیت ها به ناچار به دو دسته سیاه و سفید تقسیم می شوند که ما این را در اکثر فیلم های اکشن پر مخاطب خارجی هم می بینیم.
بازی خوب و تاثیر گذار بابک حمیدیان و هادی حجازی فر که البته میشد عمیق تر و ماندگار تر باشد اما فیلم بیشتر از آن که بخواهد در دام دیالوگ های شعاری بیفتد به صحنه پردازی و به نوعی سکانس های پر کنش می پردازد و ترکیب این دو باهم چنان تاثیری بر مخاطب می گذارد که بارها در جای جای فیلم شاهد تشویق های مکرر مخاطبین در سینما خواهیم بود.
البته صحنه پردازیهای فیلم را باید قوی تر از شخصیت پردازی آن دانست. علی (بابک حمیدیان) در این فیلم به واسطه شجاعت و دلاوری اش در ابتدای فیلم قهرمان نیست و گویی نمی خواهد قهرمان باشد اما چیزی در درونش و در روند حوادثی که در طول فیلم رخ می دهد؛ او را به این سمت و سو می کشاند.
سکانس پایانی فیلم نیز تاثیر بسزایی در جمع بندی داستان فیلم داشته و نمای حرم حضرت زینب سلام الله علیها آرامش حاکی از نابودی نقشه شوم داعش را به نمایش می گذارد و می توان گفت بهترین حسن ختام برای این فیلم بود.