ما با درک و اندیشه زاده شده ایم و بخش هایی از روح ما از جنس چیزی به نام عقل است. نور آگاهی بر هر چیزی بتابد، روشنایی پیدا کرده و بهتر قابل رویت خواهد بود. با روشنایی علم می توانیم آنچه را در خود داریم بهتر بیابیم و شکوفا سازیم.
یکی از روشهای کسب علم، اندیشیدن است.اندیشیدن می تواند تجربیات را برای ما تئوریزه کرده و احساسی را که درون خود مشاهده می کنیم به ادراکی نو تبدیل کند و هر ادراکی می تواند به احساسی نو در روحمان منجر شود. برای درک بهتر مفهوم انتظار می توان عناصر تشکیل دهنده آن را شناخت و با این روش تعریف دقیق تری از آن به دست آورد.
هر منتظری می تواند با تامل در انتظار خود، دریابد چه عواملی مایه شکل گیری انتظار در او شده است؛ و یا انتظار او مرکب از چه حالات و یژگیهایی می باشد. ویژگیهایی که هر کجا در کنار هم جمع شوند، احساس انتظار را در انسان پدید می آورند.
انتظار آن موعودی که عالمی را متحول خواهد کرد، اگر در قلب کسی حلول کند، قطعا او را منقلب کرده و قدرت بی نظیر انتظار را در او به نمایش خواهد گذاشت.
مقدمه احساس انتظار فرج، اعتراض به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود راضی است، نمی تواند منتظر وضعیتی دیگر، که بهتر است، باشد. درجات اعتراض هم می تواند متفاوت باشد و طبیعتا هر چه شدت انتظار کاسته شود، قدرت انتظار فرد هم کاهش خواهد یافت. زیرا انتظار به حالتی اطلاق می شود که شدت و حدتی در آن مشاهده شود. از طرفی هر چه مبنای این اعتراض انسان، منطقی تر باشد، انتظار او نیز با دوام تر خواهد بود. اعتراضاتی که برخواسته از منافع زودگذر و یا برخواسته از اهواء نفسانی انسان هستند، ماندگار نیستند و در صورت برخورد با کوچکترین مانعی فرو می ریزند. معترضی که اعتراضش با عقل پشتیبانی نمی شود، همیشه دچار تردید است، در راه انتظار خود نمی کوشد و برای آن مقاومت نخواهد کرد.
اعتراض زاییده روح کمال جوی انسان در این دنیا است. اعتراض می تواند از یک حق مسلوب، تا یک معشوق مستور همه را در بر بگیرد. آنجا که حقی را از انسان سلب کرده اند، می تواند فریاد برآورد و ناله کند؛ و آنجا که محبوبی را از او محجوب کرده اند می تواند مثل شمع اشک بریزد و آرام بسوزد تا تمام شود. اعتراض عاشقانه به هجران، سیره عارفانه تمام منتظران وصال است.
اعتراض به غیبت، انتظار ظهور را در پی خواهد داشت؛ و هر چه این عدم رضایت عمیق تر باشد، آن انتظار دقیق تر خواهد بود و دل منتظر را رقیق تر خواهد کرد. دعای ندبه، سرشار از اعتراض به اوضاع نامطلوبی است که ما گرفتار آن هستیم. باید به فهرست اعتراض های دعای ندبه مراجعه کرد و تک تک آنها را در دل رویاند. باید نهالستانی از اعتراض به انواع آثار غیبت امام را در دل ها کاشت و با اشک چشم آنها را آبیاری کرد تا بتوان به قدر کافی میوه های انتظار را از آن برداشت نمود.
کسانی که به وضع موجود خود، بدون حضور حضرت، راضی هستند و یا اعتراضشان از محدوده خواسته های اندک شخصیشان فراتر نمی رود، قطعا منتظر موعود محسوب نمی شوند.
از اعتراض تا دشمنی
در جریان اعتراض، منتظر اهل حب و بغض می شود و با کسانی که وضع موجود را پدید آورده اند یا به نحوی مانع اصلاح وضع موجود هستند، به دشمنی می پردازد.
بعضی ها از ظلم بدشان می آید ولی وقتی پای ظالم به میان می آید، شجاعت دشمنی با او را ندارند؛ و یا به طمع امنیت یافتن در کنار صلح با او، دشمنی خود را به فراموشی می سپارند. البته با هر فاسدی و یا هر انسان بدی دشمنی نمی کند، بلکه نجات و هدایت آنها را می خواهد و برای آن تلاش می کند ولی با مفسدان و زمینه سازان فساد کنار نمی آید.
وقتی قصه انتظار به دشمنی با مفسدان می رسد و روشن می شود که انتظار با عافییت طلبی سازگاری ندارد، بسیاری از کسانی که خود را منتظر قلمداد می کننداز این دایره خارج می شوند.
انتظار هیچ سنخیتی با سازشکاری ندارد. به دوست داشتن و حتی دشمنی داشتن هم ختم نمی شود و ممکن است کار به دشمنی کردن هم برسد. منتظر اگر چه مظلوم است ولی منظلم نیست. وقتی در قاموس انتظار، خیمه منتقم برافراشته می شود، منتظر نمی تواند لحظه ای در خیمه ظالمان قرار گیرد. منتظر، منفعل نیست و همیشه در برابر دشمن عدالت می ایستد. بنابراین تنها کسانی می توانند منتظر باشند که حاضرند هزینه های اعتراض را بپردازند.
مبانی اشتیاق به فرج
دعای ندبه سرشار ازناله های عاشقانه است که نظیر آن را در هیچ متن عاشقانه دیگری نمی توان یافت. اشتیاقی که در دعای ندبه جریان دارد، نه تنها در اوج قرار دارد بلکه گسترده و جهان شمول هم هست. در دعای ندبه می توان فریاد مشتاقانه منتظر را که نجات اهل عالم را تمنا می کند، به نظاره نشست.
مبانی اشتیاق به فرج چیست؟ اشتیاق به فرج دو شرط اصلی دارد: «عشق به حق» و «عشق به خلق».
شرط اول: عشق به حق
اگر کسی خدا و حق را دوست داشته باشد، طبیعتا باید دوست داشته باشد که همه خدا را بشناسند؛ باید دوست داشته باشد، همه مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف را بشناسند. بدین ترتیب انسان از دایره خود خواهی معنوی هم خارج می شود.
علاقه به حق وقتی شدت پیدا کند، یکی از مبانی علاقه به فرج خواهد بود. این مبنا ارزشمند تر از مبانی دیگر مانندمضطر شدن در اثر بلایا و مصائب استو منتظران اگر چه مضطر هم باشند، اما دلیل اصلی آنها برای تمنای فرج، عشق به حق است.
شرط دوم: عشق به خلق
دلیل دیگر دعا برای فرج، علاقه به خلق است. منتظر تنها به راه یافتن خود نمی اندیشد. او نمی تواند انسان ها را در ورطه باطل رها کند و برود. یکی از مبانی مهم عشق و علاقه به فرج این است که عشق به هدایت انسان ها داشته باشی. البته ریشه علاقه به خلق را باید در هما علاقه به حق جستجو کرد. اگر علاقه انسان به خدا زیاد شود، آدم کم کم روحیه ای پیدا می کند که به شدت نسبت به مردم عاطفه پیدا کرده و مهربان می شود. در نتیجه سرنوشت انسانها که بندگان خدا و مورد علاقه پروردگار هستند برای او مهم می شود.
علاقه به فرج یعنی علاقه به آدم ها؛ یعنی سعه صدر داشتن و بلند نظر بودن.
در دعای عهد وقتی می خواهد بر امام زمانش درود بفرستند، صدا می زند: «خدایا از جانب تمام مومنانی که در شرق و غرب زمین زندگی می کنند، در دشت ها یا کوهستان زندگی می کنند، در خشکی ها یا دریاها زندگی می کنند و از جانب من و پدر و مادرم، به مولای ما حضرت مهدی درود بفرست.» این چه وسعت نظری است که وقتی می خواهد به امام زمانش سلام کند، فقط از طرف خودش سلام نمی دهد، از طرف همه اهل عالم سلام می کند؟ این به دلیل سعه صدری است که یک منتظر دارد.
عمل نشانه صداقت انتظار و مایه تقویت آن
اقدام برای تحقق وضع مطلوب انتظار را در وجود انسان تثبیت می کند.منتظر باید اهل عمل باشد. زیرا منتظر تا به سمت وضعیت مطلوب حرکت نکند، در واقع منتظر نیست.
الف) اقدامات فردی
تنظیم فعالیت های رایج زندگی
خودسازی و برخورداری از آمادگی روحی لازم برای انجام وظایف سربازی حضرت، حداقل عمل برای یک منتظر محسوب می شود. در جریان یک برنامه خودسازی، باید به ابعاد مختلف پرداخت اگر چه محور خودسازی فاصله گرفتن از راحت و غفلت است، اما گاهی این حرکت به پیگیری برنامه های معنوی و اصلاح صفات روحی می پردازد و گاهی به تنظیم فعالیت های رایج زندگی معطوف می شود.
منتظر برای تغذیه خودش برنامه دارد. او حتی برای خواب و بیداری خودش هم برنامه دارد. در روایات داریم که خواب بین الطلوعین (از اذان صبح تا طلوع آفتاب) بدترین خواب ها است. اطبا معتقدند این خواب، قوای انسان را تحلیل می دهد.خواب نیمروز مستحب است و به اندازه چندین ساعت خواب شب، خستگی انسان را برطرف می کند. منتظر به زندگی اش نظم می دهد. برای ورزش خودش برنامه دارد. برای کوه رفتن خودش برنامه دارد. در مقام عمل باید برنامه زندگی را تغییر داد.
پی گیری برنامه های معنوی و اصلاح صفات روحی
منتظر در سلوک معنوی خودش، نفسش را دشمن در نظر گرفته و می داند تا با خودخواهی هایش مبارزه نکند به جایی نمی رسد. اساسا نام دیگر منتظر، متقی است. متقی وقتی می خواهد از دیگران به خاطر معشوق خود ببُرد ترک معصیت می کند و وقتی می خواهد به حضرت دوست بپیوندد اطاعت و عبادت می کند. یکی از دیگری شیرین تر.
باید ربط بین تقوا و انتظاار را عمیقا درک کنیم. همین که بدانیم گناه ما ظهور را به تاخیر می اندازد کافی نیست؟ شاید باورش برای ما سخت باشد.
بعضی ها از تقوا شروع نمی کنند تا به انتظار برسند ولی با محبت به حضرت شروع کرده اند؛ اینها از این طرف به تقوا می رسند. کافی است شما بدانید کسی که با تقوا نیست مورد عنایت حضرت قرار نخواهد گرفت. دیگر نمی توانید از تقوا فاصله بگیرید.
ب) تشکیل نظام اسلامی
عمل اجتماعی مستمر و مداوم، بدون تشکیل حکومت نه قابل تصور است و نه قابل تحقق. اگر ما به وظایف اجتماعی و جهادی خود عمل کنیم، قهرا به تشکیل حکومت ختم می شود و اگر بخواهیم به همه وظایفی که بر عهده داریم، عمل کنیم، باز باید حکومت تشکیل دهیم. اینجاست که تشکیل یک حاکمیت منتظر در دستور کار منتظران قرار می گیرد. و طبیعی است تا قبل از ظهور حکومت منتظران شکل بگیرد تا مقدمات ظهور به وسیله آنها فراهم گردد.
نتیجه اجتناب ناپذیر و طبیعی برای مبارزه باظلم، تشکیل حکومت است. زمینه سازی برای ظهور در سرزمین نورانی ما، سالها است که آغاز شده است. و ما اکنون در جریان مبارزات جهانی، برای دفاع از انقلاب اسلامی، مقدمه ساز نجات بشر هستیم. برای منتظر چه چیزی از دفاع همه جانبه از نظام جمهوری اسلامی ایران و تقویت آن در برابر نظام سلطه مهمتر خواهد بود.