یکی از آفتهای مهم ارتباطات، بداخلاقی (بدخویی، و تندخویی) است. روایات، مؤمن را نرمخو و کریم و گناهکاران را تند و خبیث معرفی می کند.
مؤمنان، برای محبت کردن، برای بخشیدن و برای صدورِ خروجیِ خیر، نیاز به دلیل و بهانه ندارند، بلکه دائماً از وجودشان محبت صادر میگردد. وجود آنان به قدری نرم است که به راحتی از خطاهای دیگران میگذرند و عذرشان را (حتی عذرهای دروغینشان) را میپذیرند. حجم تغافل و تجاهل مؤمنان به قدری زیات است که دیگران آن ها را احمق میپندارند اما از نگاهِ الله، احمق، گروهی از انسان ها هستند که براحتی در آتش اختلافات خود را گرفتار میکنند و زمانِ با ارزش عمر خود را در آتش نزاع و درگیریهای بیموردِ دنیایی، میسوزانند.
مؤمن، اساساً هدفی در زمین ندارد، بلکه تنها بهشت و ماورای بهشت را نشانه گرفته و به سرعت به سمتِ هدف خلقتش در حرکت است. لذا برای کسی که در زمین، مقصدی ندارد، چیزی توان درگیر کردنِ او را ندارد ... آگاچنین کسی به سرعت از کنار آتشهای وجود دیگران رد میشود تا حتی اندکی از میزان سرعت و سبقتش به سمت الله، کم نشود.
مؤمن به قدری در دینِ خود، قدرتمند است که در هیچ رابطهای، با همهی دل خود، وارد نمیشود، بلکه دلش را تنها برای الله و اهل آسمان خالی نگه میدارد.
وقتی قلب، در یک رابطه وارد میگردد، آرامش و سکونِ لازم را برای ارتباطِ با الله، از دست میدهد. لذا از سرعتِ حرکت انسان به سمت هدف خلقتش کاسته میگردد؛ بنابراین انسان مؤمن، انواع ارتباطاتش را با اهل زمین، به گونهای تنظیم میکند که فقط ذهن و بدنش در این ارتباط وارد شده، و قلبش، با انواع اضطرابها و هیجاناتِ مربوط به ارتباطاتِ زمینی، درگیر و آلوده نگردد.
شادیها و موفقیتها و ... یا بالعکس شکستها و کمبودهای دنیا، فقط و فقط در ذهن انسان مؤمن نفوذ میکنند اما هرگز قلب او را به خود مشغول نکرده و بسترِ عشق بازی با الله را از او نمیربایند. برای مؤمن، نگاهِ هیچ کسی در دنیا مهم نیست، و هیچ شأن و مقامی او را به خود مشغول نمیکند.
رهایی او از زمین، و عدم اتصالش به اهل زمین، موجب میشود که بیاحترامیها، تحقیرها، خیانتها، و ظلمهای دیگران، توانِدامنگیر کردنِاو را نداشته و لذا به سرعت از کنار همهی خطاهای دیگران میگذرد. انسانهایی که زود در لابهلای خطاهای دیگران، درگیر شده و قلبشان را آلوده میکنند، حتماً در باطن خود، جهنم ذخیره کردهاند.
اساساً مؤمن، به دلیل عدم دلبستگیاش به زمین، هرگز روحیهی علو و برتریجویی ندارد ... و با همهی انسان ها، درست مثل خودش رفتار میکند.
هدفِ بالاییِ مؤمن، به قدری برایش جدی و ارزشمند است که هرگز زمانِ عمرش را صرف اموری لغو و بیهوده مثل انواع سرگرمیهای بیفایدهی دنیا نمیکند.