امام علی علیه السلام و منافقین زمان

شناسه نوشته : 21746

1396/03/23

تعداد بازدید : 440

بررسی کوتاهی بر گروهک های منافقین در زمان امام علی علیه السلام و مبارزه حضرت با آنان

هر کس کمترین شناختی از حدیث نبوی داشته باشد، در تواتر این حدیث ذره ای تردید نخواهد کرد که آن حضرت فرمود: «سه گروه با علی علیه السلام خواهند جنگید». همه مذاهب و فرقه های مسلمان، با هر گرایش و دیدگاهی، این حدیث را روایت کرده اند/غ این سه گروه عبارتند از:

1.      ناکثین یعنی بیعت شکنان؛ آنان سپاه جمل بودند که علی علیه السلام با آنان جنگید.

2.      قاسطین یعنی ستمگران؛ این واژه از قَسط به معنای ظلم گرفته شده است. آنان معاویه و اهالی شام بودند که در صفین با علی علیه السلام جنگیدند.

3.      مارقین؛ این گروه همان خوارج بودند که علی علیه السلام در نهروان با آنان جنگید.

در کتاب های تاریخ و حدیث از گروهی سشخن گفته شده است که قرآن می خوانند، اما در فهم دین آنچنان به خطا می روند که تیر از کمان. (کنز العمال – ج 11)

 

صفات خوارج

از صفاتی که در روایات برای خوارج آمده است میتوان به چند مورد اشاره کرد. در شماری از متون آمده است که خوارج قرآن می خوانند و گمان می کنند کتاب خدا در تایید آنان است، در حالی که بر ضدشان سخن می گوید. از دیگر نشانه های خوارج این است که خوش گفتار و بدکردارند؛ قرآن را تلاوت می کنند در حالی که خود دشمن آن هستند. (البدایة و النهایة.ج7 – کنز العمال.ج11)-

خوارج با روسای خود، خیلی اختلاف می کردند؛ فراوان انشعاب و دسته دسته می شدند؛ نظرشان محدود بود. (1)

 

 

عراق در زمان خلافت علی علیه السلام

خلفایی که پیش از امیر المومنین علیه السلام این منصب را در اختیار داشتند به اندازه کافی به تربیت کردن شخصیت های انسانی بر پایه تعالیم دینی، توجه نکردندتا مردم روزگارشان چنان که باید با آموزه های اسلامی تعامل داشته باشند و ارزش های دینی آنان که چونان نیرویی عقیدتی در درون آن ها است، وجدان انسانیشان را با معانی متعالی و بلند ارزشی سرشار سازد.

بنابراین عامل فرهنگی ناقص و منحرف در کنار ایمانی که در حد عواطف و احساسات بوده، نشانه بارز و متمایز جامعه عراق در آن برهه بود.

در بُعد دیگر؛ کنیزان و پرستارانی که برای نگهداری و تربیت کودکان مسلمان گماشته می شدند، نه اسلام و تعالیم آن را می شناختند و نه چنان که باید به آن مومن بوده، به مفاهیم و آموزه های آن التزام داشتند. این امر می توانست به نحو قابل ملاحظه ای از میزان تعهد و التزام دینی نسل نو بکاهد و اسلام را چونان ظاهری بی محتوا و عباداتی خشک و بی اثر به آنان معرفی کند.(2)

 

خوارج و مساله نفاق

ماجرای حکمیت دست آویز خوبی بود برای کسانی که سست ایمان بوده و با حکومت عدل علوی، منافع خود را از دست رفته می دیدند. اینجا نفاق خودنمایی کرد و سردمداران منافق خودنمایی کردند و بذر شبهه ها و تردیدها را در میان جماعت پراکندند.

شعار معروفشان «لاحکم الالله» بود؛ علی علیه السلام نه تنها در مساله حکمیت، از این شعار بیرون نرفت، بلکه پایه های آن را تحکیم بخشید ،خودش بدان ملتزم بود و دشمنان را نیز بدان ملتزم می کرد؛ اما بسیاری از مردم عراق نتوانستند حق را از باطل تشخیص دهند.

نداشتن معیار و تشدید نفاق

آن چه باعث شد این شعارها تاثیر غیر منطقی خود را در جامعه بر جای بگذارد، این بود که مردم این منطقه معیارها و ضوابط فکری و عقیدتی درستی نداشتند.

چون خلفای پیش از علی علیه السلام چشمان مردم را به غنایم و اسیران خوش سیما (شهوت و ثروت) گشودند و به ظاهر دین در حد انجام دادن عبادات فردی، بدون اینکه درکی آگاهانه از مضامین و اهداف آن داشته باشند، بسنده کرده و از سوی دیگر هرگز در جهت پی ریزی سامانه فکری و عقیدتی مردم و مصون سازی آن در برابر سطحی نگری و کوته اندیشی همت نگماشتند.

 

رنج های علی علیه السلام و نافرمانی مردم

از مهمترین عوامل نافرمانی مردم، جهل آنان به شخصیت، امتیازات، فضایل، جهاد و مبارزه و سخنان پیامبر درباره علی علیه السلام بود.

چون مردم او را مانند سایر حاکمان و سیاستمداران، مردی عادی می دانستند که هم اشتباه می کند و هم درست تصمیم می گیرد، دوست می دارد و خشم می گیرد، عدالت می ورزد و ستم می کند، حسادت پیش می گیرد و به او حسادت می شود، اطاعت و عصیان می کند. بنابراین نه او در جانشان تقدس داشت و نه به او اطمینان و اعتماد کامل داشتند تا در آنچه می پسندند و در انچه از آن کراهت دارند، مطلقا از او پیروی کنند.

به هر حال سیرت و عدالت حضرت به همه طبقات جامعه رسید و مردم طعم ایمان و حلاوت اسلام را چشیدند. علی علیه السلام مشکلات آنان را حل کرده، سطح آگاهی و شعورشان را بالا برد.

 

آزار خوارج و شیوه برخود علی علیه السلام

هرگاه متجاوز شخصی را بیازارد و آن شخص بتواند مقابله به مثل کند اما با این حال خشم خود را فرو برد، این کار گذشتی زیباست که اسلام و قرآن نیز پیروان خود را به آن فراخوانده است.

خوارج هر چه بیشتر امام علی علیه السلام را می آزردند و با او دشمنی می کردند، حضرت بیشتر آنان را می بخشید تا بلکه با مدارای او به راه آیند و اصلاح شوند.

شیوه امام علی علیه السلام در برخورد با خوارج نمونه بارز حکمت، درایت، دوراندیشی و ملایمت دینی و انسانی بود. موضعگیری قاطعانه آن حضرت تجسم کامل تعهد و التزام به حدود الهی و سیاست ربانی در هدایت بندگان و اداره کشور است.

ایشان موضع خود را در برابر خوارج پس از حکمیت این گونه بیان می کند:

«اگر سکوت کنند، آنان را به حال خودشان وامیگذاریم و اگر دهان به سخن گشایند با آنان احتجاج می کنیم و اگر بر ما خروج کنند، با آنان می جنگیم.»

امام علی علیه السلام بسیار تلاش کرد تا شاید خوارج به پذیرش حق قانع شوند و آنان را از ایجاد اختلاف و تفرقه در صفوف مسلمانان باز دارد. او در این خصوص بسیار خطبه خواند که تعدادی از آن ها در نهج البلاغه آمده است.

 

خوارج؛ مسلمانان منافق

بری تلمسانی می گوید:

«خوارج گردهم امدند و یکپارچگی مسلمانان را بر هم زدند و پرچم اختلاف برافراشتند و خون ها ریختند و راه ها را ناامن کردند و عبدالله بن خباب بن ارت را چون گوسفند سر بریدند؛ گفته اند خوارج گردن عبدالله را بریدند و شکم همسر باردارش را دریدند». (البدایة و النهایة . ج7)

 

سرنوشت خوارج

آنان در راه ها جلوی مردم را می گرفتند و اموال و چهارپایان و سلاح های آنان را به غارت می بردند و برای عملی کردن مقاصد خود وارد روستاها می شدند.

وقتی علی علیه السلام به آنان رسید، چند روز خویشتنداری کرد و آنان را به راه حق فراخواند و با ایشان احتجاج کرد، اما خوارج کمر به قتل او بستند.

علی علیه السلام مردم را بسیج کرد و برای نبرد با خوارج آماده شد. حضرت دوباره آنان را به پذیرش حق دعوت کرد، اما نپذیرفتند و جنگ را شروع کردند. علی علیه السلام ناچار با آنان جنگید و تقریبا تمام آنان را کشت.

حضرت فرمود: «.. آنان خون های محترم را به زمین ریخته، مردمان را آماج قتل و غارت قرار داده اند و همه این کارها را به نام خدا انجام می دهند.» - (کنزل العمال.ج11 – المصنف به نقل از صحیح مسلم.ج1)

 

شهادت امیرالمومنین علیه السلام به دست ابن ملجم از خوارج

باقی ماندگان از این گروه درپی نقشه ای برای قتل امام علی(علیه السلام) بودند، تا اینکه به گفته بسیاری از تاریخ نگاران گروهی از خوارج بعد از شکست های مفتضحانه، توطئه ای بزرگ را پایه ریزی کردند که به قتل حضرت علی(علیه السلام) انجامید؛ آنان، در موسم حجّ سال 39 (ه .ق) در مکّه گردآمدند و درباره زمامداران به بحث پرداختند و از اعمال و رفتارشان انتقاد کردند و برای کشتن آنان نقشه کشیدند. آنها با یادآوری کشته های خود در نهروان برای آنان اشک ماتم ریختند و معتقد بودند که دنیا دیگر برایشان خیری ندارد و باید در راه خدا جانشان را بفروشند!

بررسی مجموع شواهد تاریخی نشان می دهد که توطئه قتل امیرمؤمنان(علیه السلام) کاری فردی نبود؛ بلکه عملی از پیش طرّاحی شده بود که بزرگان خوارج در ترسیم آن نقش بسزایی داشتند و ابن ملجم فقط مجری این طرح بود.

وی با دختری بنام «قطام» آشنا شد که سرآمد جمال و زیبایی بود و پدر و برادرانش در نهروان کشته شده بودند. زاده ملجم، عاشق این دختر شد و به وی پیشنهاد ازدواج داد، ولی قطام یکی از شرطهای ازدواج با او را قتل امام علی(علیه السلام) قرار داد.

بدین ترتیب ابن ملجم با همدستی وردان بن الماجد تمیمی (پسرعموی قطام) و شبیب بن بجره و فردی که از طرف عمروعاص وکیل بود و نوشته ای صد هزار درهمی در دست داشت و تحریکات اشعث بن قیس، در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری آن حادثه غم انگیز را در محراب مسجد کوفه آفرید و مولای متقیان را به شهادت رساند و بدین صورت، خوارج در این مرحله از توطئه خویش خون امام(علیه السلام) را در محراب عبادت ریختند.

اما صدای عدالت انسانی علی علیه السلام هرگز خاموش نشد. آنچنان که از نسل خوارج منافقی آمدند تا ریشه اسلام و مبانی ناب این دین الهی را با جهل خود بخشکانند اما هرگز موفق به این کار نشده و نخواهند شد.

تا زمانی که مردم با وحدت در تحت ولایت و رهبری مردی از نسل سلاله زهرا سلام الله علیها باشند؛ منافقین با تمام قوای خود هم که در مقابل این موج عظیم اسلامی بایستند، سرانجام محکوم به شکست خواهند بود که خواوند فرموده است: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون». (سوره انبیائ_آیه105)

 

پی نوشت:

1- عرفان های کاذبی که این روزها از گوشه و کنار سربرآورده اند میتواند شاخصه هایی چون معیار خوارج در درک دین را داشته باشد. جهل و اطلاعات ناقص و کم برخی از مفاهیم و معانی دین سبب می شود تا به راحتی در دام چنین گروه هایی افتاده و از سعادت به سرانجام شقاوت برسند.

 

2- این نوع از آموزش را امروزه نیز می توان در برنامه های آموزشی غرب برای کشورهای جهان نیز مشاهده کرد. اینکه تمامی کشورها تحت آموزش یکسان واقع شده و ادیان و مذاهب به طور کلی و به مرور زمان هویت و معنای واقعی خود را از دست داده و نسل های بعد بدون هیچ عقیده و باور مذهبی در زندگی خود تربیت شوند. اسنادی مانند سند 2030 به این شیوه پایبند بوده و با عقیده صهیونیستی جهان وطنی، درصدد نفی دین و پایبندی به آن در تمامی کشورها است.

 

منابع:

- مقاله «نقش خوارج در شهادت امیر المومنان علیه السلام» - مجله «پاسدار اسلام»- شماره 257 - آبان 83

- کتاب «امام علی علیه السلام و خوارج» - علامه سید جعفر مرتضی عاملی - ترجمه دکتر محمد سپهری

    نوشته های مرتبط